صوت روح بخش قرآنش هنوز به گوش می رسد

 با آغاز جنگ تحميلي کلاس درس را رها کرد و با حضور در پايگاههاي مردمي و بسيج شهر آبادان با مزدوران بعثي به مقابله پرداخت. هنگامي که مردم شهر به علت هجوم بعثيان و حملات هوائي و زميني شهر را تخليه مي کردند او همراه با ساير غيورمردان مومن در شهر ماند و به حراست و پاسداري از شهر پرداخت .

عروس شهادت
 فريدون در حملات بسياري از جمله آزادسازي بستان، شکست حصر آبادان، آزادسازي خونين شهر ، عمليات تنگ چزابه ، عمليات رمضان و ساير عمليات شرکت داشت و در يکي از عمليات آزادسازي خرمشهر هنگام پيشروي در خاک عراق به دست مزدوران بعثي به اسارت گرفته شد که به لطف خدا و کوشش برادراني از تيپ اصفهان آزاد شد .او چهارسال و نیم زندگی خود را در جبهه های نبرد در واحدهاي: خمپاره انداز، توپخانه، بي سيم چي، واحد ادوات و ساير قسمتها گذراند. فریدون تمام لحظات و دقايقي که در جبهه بود به دنبال معبودش مي گشت و مشتاق بود تا هر چه زودتر عروس شهادت را در آغوش گيرد .

 فريدون عاشق شهادت بود و با تمام وجودش مشتاقانه و سنگر به سنگر و از يک عمليات به عمليات ديگر به دنبال يکتا معبودش و رسيدن به خدا از طريق شهادت مي گشت زيرا او به خوبي به آيات شريفه قرآن اعتقاد داشت و وعده هاي خداوند را در مورد اصحابي که در راه او قيام مي کنند مي دانست .
دوران سربازي را در پادگان شهيد چمران سپري کرد. پس از پايان خدمت مشتاقانه به سوي جبهه شتافت و اين بار در قسمت ديده باني دوستانش را ياري مي کرد وی سرانجام در 15 آذر ماه سال 1363 در اثر اصابت ترکشهاي آتشين خمپاره در ناحيه کمر ، پهلو و قلب با فريادهاي يا حسين ، يا حسين (ع) و قرائت سوره هائي از قرآن به شهادت رسید.