پايگاه پنجم شکاری
به گزارش نوید شاهد فارس،شهيد "اسدالله زارعی" هشتم تيرماه 1345 در روستای کی زرين شهرستان فیروزآباد در خانواده فقير دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدايی را با موفقیت در همان روستا گذراند. جهت ادامه تحصيل و گذراندن دوره راهنمايی به مدرسه احمدآباد رفت.
پس از گذراندن دوره راهنمايی به واسطه علاقه زيادی که به اسلام و روحانيت داشت به حوزه علمیه فیروزآباد رفت و طلبه آيت الله فرقانی شد. پس از گذراندن دوره مقدماتی به حوزه علميه شيراز رفت.
با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. وی سرانجام 12 آذر سال 1361 در عین خوش به شهادت رسید. پیکر پاکش در روستای کی زرین به خاک سپرده شد.
متن نامه:
بسم الله الرحمن الرحيم حضور محترم خدمت پدر بزرگوارم جناب آقای محمود زارعی سلام عرض می کنم. ضمن عرض سلام و سلامتی روز افزون جنابعالی را از خداوند بزرگ خواهان و خواستارم. اميدوارم پدر جان سلام گرم صميمانه مرا از قلبی پاک و سرشار از ايمان بپذيريد و هيچگونه ناراحتی نداشته باشيد.
باری اگر چنانچه از راه لطف و مرحمت جويای حال اين حقير فرزند خودت اسدالله زارعی را خواسته باشيد صحيح و سالم هستم و هيچ گونه ناراحتی ندارم بجز سوای دوری حضور مبارکتان آن هم اميد است که شب فراق به سر آيد و ديدارها به زودی زود ميسر گردد. آمين يا کريم.
پايگاه هوايی پنجم شکاری
پدر جان من الان در پايگاه هوايي پنجم شکاری هستم و ساعت 11:30 است که اين نامه را مي نويسم من روز شنبه عصر به شيراز رسيدم و روز يکشنبه ظهر ساعت 12:30 الی 1 از شيراز به مقر صاحب الزمان شيراز در کوی زهرا فلکه خاتون رسيديم و ما را به آسايشگاه بردند و پس فردا صبح که روز سه شنبه می شد ما را سازمان دهی کردند و من هم شدم تک تيرانداز.
روز پنج شنبه ساعت 10 ما را از شيراز به سوي اميديه حرکت دادند و مغرب همين روز پنج شنبه ساعت 6:30 به پايگاه هوايی پنجم شکاری رسيديم و شب خوابيديم و الان هم که يکی از روحانيون آمده اند برای ما سخنرانی کرده .
زير سايه امام زمان
ما هم کمتر از ده روز امکان دارد اينجا باشيم و بعداً به اهواز منتقل مي شويم. من هم صحيح و سالم هستم در کنار برادران بسيج و زير سايه امام زمان بسر می برم و الان هم می خواهم وضو بگيرم برای نماز ظهر و ديگر عرضی ندارم. همه شما را به خدا مي سپارم. سلام مرا به مادر عزيزم و از جان بهترم و خواهر گراميم و برادران گراميم و از جان بهترم را می رسانم و دايی های گراميم و غيره را سلام می رسانم و عموهای گراميم و پدر بزرگم و هر دو مادر بزرگم.
ضمناً نامه برایم نفرستيد که من ممکن است به اهواز منتقل شوم و وقتی که به اهواز منتقل شدم نامه می فرستم و شما هم نامه بفرستيد از اين که سر شما را درد آوردم معذرت مي خواهم مرا حلال کنيد. ديگر عرضی ندارم خداحافظ والسلام مهدی ای مولا نوگل زهرا،ياور رزمندگان ياري نما ما را. بسيجي سپاهی دو لشکر الهی، مژده به مردم بدهيد عازم کربلاييم
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی،مرکز اسناد ایثارگران فارس