خاطره روزنوشت شهيد خیرالله الطافی «2»
نوید شاهد - شهيد "خیرالله الطافی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «مشغول انتقال نيرو بود که يک بمب خوشه ای در داخل کمپرسی می افتد و کفش را سوراخ کرده به زمين می افتد و عمل نمی کند که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

بمب خوشه ای که عمل نکرد

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "خیرالله الطافی" ششم اردیبهشت سال 1340 در روستای امامزاده اسماعيل از توابع شهرستان اقليد ديده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و دوران تحصیلی خود را در شهرستان مرودشت تا مقطع دیپلم رشته علوم انسانی گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. سال 1363 فرماندهی سپاه پاسداران منطقه بيضاء را به عهده گرفت. پس از یک سال به فرماندهی سپاه قيرو کارزين منصوب و به خدمت مشغول شد. او در عملیات های متعددی  شرکت کرد و سرانجام چهارم تیر ماه 1367 با سمت فرماندهی عملیات در جزيره مجنون به شهادت رسید.

متن خاطره روزنوشت: دعای کميل با صدای آهنگران

6بهمن 1361 امروز نيز به عشق حرکت به سوی دشمن برای انجام آخرين امور تدارکاتی باز به دزفول قرارگاه نجف اشرف رفته و مجدداً در بازگشت متوجه شديم که حمله به تاخير افتاده. 7 بهمن 1361 امروز هم تمام وقت منتظر دستور حرکت بوديم و بعدازظهر آخرين هماهنگی ها بين گردان و تيپ المهدی(عج) و تيپ فاطمه زهرا(س) که قرار است مشترک عمل کنند صورت گرفته و شب برادر صادق آهنگران دعای کميل اجرا کرد که من متاسفانه به دلايلی موفق به شرکت در اين جلسه نشدم و ضمناً باز حمله يک روز به عقب افتاد.

بمب خوشه ای که عمل نکرد

8 بهمن 1361 جمعه طبق اطلاعات رسيده امروز هم حمله صورت نمی گيرد و ما هر روز که بيشتر در اين جا می مانيم شاهد امدادهای غيبی پروردگار کريم و حجتش حضرت مهدی(عج) هستيم. امروز هواپيماهای دشمن کافر از ساعت 12:30 تا ساعت 15:30 به طور متوالی شهر را بمباران کردند و در اين بمباران چند تن از برادران بسيج و ارتش و چندين راس گوسفند زخمی شدند و اما مورد جالبی که در اين رابطه پيش آمد اين بود که وقتی يک کمپرسی مشغول انتقال نيرو بود يک بمب خوشه ای در داخل کمپرسی می افتد و کفش را سوراخ کرده به زمين می افتد و عمل نمی کند در حالی که ساختمان بمب خوشه ای به شکلی است که با کوچکترين ضربه منفجر می شود و اگر لطف خدا نبود و اين بمب منفجر می شد تمامی بچه ها تکه تکه می شدند.

مرا به حال خود وا مگذار

خدايا تو را سپاس می گذاريم و از تو می خواهيم که يک آن ما را به حال خود وامگذاری. در هر حال امروز هم با تمام چشم انتظاری ها جهت حمله و بمباران های دشمن خاتمه يافت و در ضمن شام نيز از جگر گوسفندهای زخمی که بلافاصله ذبح شرعی شده بودند دلی از غذا در آورده که البته اين شام مرهون زحمات برادر خادمی و سيد احمد از جهاد کاشان و برادر محمدی و سيف الهی بود.

شهادت برادر سپاهی

شنبه 9 بهمن 1361 امروز هم به انتظار دستور حرکت سپری شد و  ساعت حدود 12 ظهر که مشخص شد حمله باز به تاخير افتاده به اتفاق برادر آصف نژاد به پايگاه هوائی دزفول جهت تلفن زدن رفتيم که متاسفانه کسی در خانه نبود که جواب بدهد. خلاصه شب به دهلران بازگشتيم. يکشنبه 10 بهمن 1361 امروز به اتفاق کليه برادران گردان جهت انجام يک مانور و تمرين به بيابان رفته که تا بعد از ظهر به طول انجاميد و خيلی خوب و مفيد بود. بعد از ظهر هم در مراسم شهادت 5 تن از برادران سپاه شرکت کرديم.

انتهای متن/

منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده