نوید شاهد - شهید "ابراهیم بلوچی" در وصیت خود می نویسد: «خداوند چنین اقتضاء نمود که برای نصرت اسلام از شما جدا گردم و بدانید که ای خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتند ، سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتند. من که بسوی دلبر و دلدار و معشوق خود...» وصیت کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

شهید

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید "ابراهیم بلوچی" یکم تیرماه 1343 در خانواده ای مستضعف در روستای «کارون »دیده به جهان گشود. کودکی را در محیط دلنشین روستا سپری کرد .تحصیلات خود را در حد خواندن و نوشتن گذراند.

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی او نیز همچون دیگر مردم ایران در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد. سال 1359 با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه جنگ شد. وی سرانجام 23 شهریور سال 1363 بر اثر اصابت ترکش دشمن به شهادت رسید.

متن وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم، با نام الله «إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ» خداوند مال و جان مومنان را در مقابل بهشت خریداری نموده است . " ان الحیوه عقیده والجهاد: زندگی عقیده است و جهاد در راه عقیده حسین ابن علی (ع)". شهدا شمع محفل بشریتند (شهید مطهری) ما مثل حسین (ع) در جنگ وارد شدیم شاید مثل حسین (ع) به شهادت برسیم. (امام خمینی)


اکنون که شرکت در جهاد حق علیه باطل و نور علیه ظلمت نصیبم گردیده، لازم می دارم ابتدا از درگاه احدیت ایزد منان طلب استغفار کنم از گناهان و لغزش های که در دوران جهالت قبل از جبهه ام انجام داده ام زیرا هر نفسی و هر انسانی گول شیطان و شیطان های پلید دنیوی خورده و خواهد خورد زیرا این گفته خود شیطان است که وقتی از فرمان خداوند سرپیچی نمود قسم یاد کرد که من سرانجام بندگانت را از عبد بودن و بنده بودن تو منزوی خواهم نمود ولی با این حال در بارگاه تو اقرار می کنم که بار خدایا؛ یاریم بنما که خطا و گناه گذشته ام تکرار نگردد و خود زمینه ای برای ندامت و بازگشت بصورت توبه نصوحی باشد.

سربازان بقیه الله

ان شاالله که بازگشت به اعمال پلید گذشته ام نباشد و لحظه به لحظه خداوند مرا به خودش نزدیک بگرداند و ان شاالله از محضر احدیت او می خواهم که مرا از سربازان بقیه الله الاعظم مهدی موعود که جهان در انتظار اوست قرار دهد و چشم مرا از جمال نورانی آن گل باقیمانده از خورشید آسمان ولایت و امامت نورانی و منور گرداند و آن حضرت هم ما را بپذیرد ان شاالله و خداوند ان شاالله سلامتی عظیم خود را به نایب بر حق مهدی پیر جماران خمینی کبیر بنماید و روحانیت مبارز این اشعه های خورشید امامت و ولایت در پناه خودش محفوظ بداردو ما را از مطیعان آنها قرار ده.

وعده های جنت

و اقرار می کنم که تنها سخنان نایب بر حق مهدی و وعده های جنت موعود خداوندی است که مرا در این جهاد مقدس شرکت داده و بارها و بارها می گویم ای امام عزیز ای خمینی کبیر ای ابراهیم و ای حسین زمان اکنون که ندای تو را شنیده لبیک گفته ام و خداوند سعادت شرکت در این جبهه را نصیبم گردانده و ایمان را با تو نخواهم شکست قرآن می گوید که مؤمنان به عهد و وفایی که می بندند عمل خواهند نمود و ان شاءالله که خداوند هم ما را ثابت قدم نگه دارد و ما را لحظه ای به خود وانگذارد.

و تو مادر و خواهرانم و برادرانم شما ناراحت نباشید که من در جبهه ی حق علیه باطل شرکت می نمایم و چون لحظات شرکت در خط مقدم نزدیک می شود و من هم به آرزوی دیرینه ی خود خواهم رسید تا مطلبی به عنوان وصیت نامه عنوان نموده ام ولی حال وظیفه خود دیدم که کلامی هر چند حقیرانه به عنوان وصایا به شما وارثان خون خود عرضه نمایم.

لحظه ی فراق

پدر و مادر مهربانم خواهران و برادران ارجمندم اکنون لحظه ی فراق است و لحظه ی جدایی است که ممکن است جدایی ابدی و یا کوتاه مدت باشد و همسر عزیز و گرامیم تو که اکنون فاطمه ای که علی را چگونه نگهبان بود و علی فاطمه را تو نگهبان خون من حجاب خود باش و بدان من هم علی وار دین خود را به اسلام عزیز اهدا خواهم نمود اگر که ان شاالله خداوند با دعای شما هم یار و نگهدار و هم بخشنده ی گناهان ما باشد.

عزیمت بسوی دلدار و معشوق خود

و با شما پدر و مادر پیرم که عمری به پای من و خواهرانم و برادرانم پیر گردیده و زحمات زیاد شما را رنج داد که من زبان در حق قدردانی از زحمات شما را ندارم اما امیدوارم خداوند هم اجری جزیل به شما عنایت فرماید و تو همسرم اگر در دوران زندگیمان با یکدیگر هر گونه ناراحتی از من دیده ای مرا ببخش اما خداوند چنین اقتضاء نمود که برای نصرت اسلام از شما جدا گردم و بدانید که ای خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتند ، سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتند من که بسوی دلبر و دلدار و معشوق خود خداوند منان می روم و امیدوارم او مرا بپذیرد و قبولم کند

با خون خود درخت اسلام را آبیاری می نمایم

و برادران و خواهران ای علی اصغر ها علی اکبرها و قاسم ابن الحسن ها و ای زینب و فاطمه و خدیجه کبری ها شما ناراحت نباشید که اگر من شهید می شوم با خون خود درخت اسلام را آبیاری می نمایم شما ثابت قدم باشید و آن چنان مانند کوه مقاوم و استوار بمانید و رعشه بر دشمن و منافقان داخلی وارد آورید و لحظه ای سست نشوید.

پاسدار خون شهدا

و پیام من به شما امت شهید پرور و دلیر ایران و بخصوص لامرد و روستای کارون روی وصیت من با شماست شما نیز پاسدار خون شهدا باشید و لحظه ای از خداوند و خون شهدا غافل نباشید و این گفته ی امام عزیزمان است که عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید و ثابت قدم بمانید و چون مردم کوفه نشوید و نگذارید صحنه خالی بماند و امام عزیزمان تنها بماند گوش به فرمان او باشید که فرمانش فرمان خدا است و همیشه در دعای خود او را فراموش نکنید بلاخص دعای خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار را فراموش نکنید.

پدر و مادر، وارثان خونم

دعا دعا دعا کنید پدرم و مادرم و وارثان خونم اگر شهید گشتم شما برایم گریه نکنید برای علی اصغر حسین برای دو دست عباس برای بدن پاره پاره بهشتی، دستغیب، رجایی، باهنر گریه کنید در پایان از همه کسانی که از دست این حقیر ابراهیم بلوچی ساکن روستای کارون لامرد کوچکترین ناراحتی دیده طلب بخشش می کنم که مرا ببخشید وحلالم کنید که خداوند هم از شما و هم از ما خشنود گردد در پایان لازم می دانم از کسانی که در تشییع پیکر و جنازه و مجلس ختم و هفته من شرکت می جویند از شما بازماندگان شهید زنده تشکر می نمایم اجر شما با خدا خدا یار و نگهدار شما باشد. والسلام.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده