جبهه ای که رنگی از دروغ، نفاق و دورویی نیست
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "رسول کشاورز" 15 بهمن ماه 1347 در خانواده ای متوسط و مذهبی در دهستان داريون روستای کوشک مولا در 35 کيلومتری شرق شيراز ديده به جهان گشود. 7ساله بود که جهت کسب علم و دانش راهی مدرسه شد. تحصيلاتش را در همان محيط گرم و با صفای روستا تا پايان دوره راهنمايی با موفقيت پشت سرگذاشت. با شروع جنگ تحميلی و هجوم نيروهای صدامی به ايران اسلامی به فرمان رهبر کبير انقلاب خمينی کبير از طريق بسيج و گذراندن دوره آموزشی در مرودشت داوطلبانه راهی ميدان جنگ شد. وی سرانجام 4 آبان ماه 1361 با اصابت ترکش به بدن به شهادت رسید.
متن نامه:
بسم الله الرحمن الرحيم. پس از عرض سلام و سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم و اميدوارم هر روزتان از روز ديگر درخشانتر باشد و هيچ گونه ملالی نباشد اگر از حال من بخواهيد در جبهه خط مقدم در پل مارت هستيم.
جبهه ای که رنگی از دروغ، نفاق و دورویی نیست
ای کاش سراسر جهان مثل جبهه بود. نه نفاقی و نه دروغ و نه دورويي و نه کسی در پی مال و ثروت است و نه بر سر هم کلاه می گذارند. همه در فکر صدور اسلام به کشورهای ديگر و يکی ديگر خود را نزديک کردن به خدا و خوسازی خود آمده اند.
خط آتش
و اين را هم بدانيد در اينجا کسی فکری ندارد جز ذکر خدا و گوش به فرمان خط آتش هستيم تا دستور پيشروی بدهد اين منافقين و فدايی ها و گروهک های ديگر که دم از خلق می زنند چرا در جبهه فقط برادر کشی را ياد گرفته اند همين ديروز بود که پنج تن از منافقين را دستگير کرديم در جبهه.
آر پی جی که در سنگر عمل نکرد / با سلاح ایمان می جنگیم
بگذريم برويم بر سر مزدورهای بعثی. شب ها از ترس در آسمان منور پشت منور و کاليبر 50 و خمپاره 60 و 160 و غيره پرتاب می کنند و هيچ يک از آن ها به ما نمی خورد تا بحال دو تا آرپی جی در سنگرمان خورده که عمل نکرده و اين از روی اين است که با سلاح ايمان می جنگيم و بعثی ها معلوم است با شيطان بزرگ آمريکا و کفار هستند. سلام مرا به همه برسانيد و تلفن هم يادتان نرود. ممکن است که نتوانم نامه بنويسم.
انتهای متن/