روضه ناز دردانه امام حسين(ع) و حال و هوای رزمندگان
متن خاطره خودنوشت: نیمه های شب و راز و نیاز رزمندگان
19آبان 1360 قبل صبح جهت نماز شب بيدار شدم تعداد زيادی از برادران جهت نماز شب بيدار شده بودند و با خدا راز و نياز می كردند بعد از نماز شب، نماز صبح به جماعت خوانده شد و سپس حاجی آزادی زيارت عاشورا را خواند.
ورزش صبحگاهی
ساعت 7 همه در ميدان صبحگاهی پايگاه شهيد بهشتی جمع بودند و از 7 تا 8 ورزش و نرمش بود كه حركات نرمش را خودم دادم. دوباره ساعت 8 بچه ها در ميدان صبح گاهی جمع شدند و قرار شد كه تمام وسايل شان را بياورند تا اتاق ها را بار ديگر تحويل مان دهند. صبحانه را در ميدان صبحگاهی خورديم. بچه ها را گروه 4 نفره كرديم و هر گروه را به اتاقی فرستاديم. بعد هم تا ظهر در اتاق ها جهت كمبود بچه ها رفت و آمد می كرديم.
روضه ناز دردانه امام حسين(ع)
ظهر نماز جماعت خوانده شد سپس حاجی آزادی برای برادران صحبت كرد و روضه حضرت رقيه دختر امام حسين(ع) را خواند. خلاصه با شور و حال خاصی برادران به گريه افتادند. پس از آن ساعت 13:30 بود كه حسين احدی به من گفت محسنی بنائيان به تو كار دارد. پيش او رفتم و با هم صحبت كرديم. معلوم بود او هم مشكلات فراوانی دارد و قرار شد كه عصر بچه ها را سازماندهی كنيم.
سازماندهی نیروها
ساعت 14:30 ناهار خورديم و بعد ساعت 3 بچه ها را جهت سازماندهی (گردان را به گروهان و گروهان را به دسته) به خط كرديم. سپس برای هر يك فرمانده معين كرديم و بعد از آر پی جی زن و تير بارچی و بی سيم چی معين شد و در مغرب بچه ها را جهت نماز فرستاديم و قرار شد كه بقيه كار را فردا انجام دهيم.
نماز مغرب عشا را خوانديم شام خورديم و خوابيديم (نكته قابل توجه به خاطر كمبودها و به خاطر اوضاع جوی بچه ها اغلب سرما خورده بودند) و ديگر اين كه تعداد 7 نفر كه زيادی با گردان آمده بودند به لشكر 92 فرستاده شدند.