شهيد "عباسعلی قدرت الهی فرد" در وصیت خود می نویسد: «خداوندا تو خود می دانی که چقدر شرمنده و روسياه هستم. خدايا تو چنان هستی که چنان هم می بخشی و...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

عکس شهيد

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "عباسعلی قدرت الهی فرد" 23 ارديبهشت سال 1318 در خانواده ای مؤمن و مذهبی و اصيل در شيراز دیده به جهان گشود. دوران کودکی را پشت سرگذاشت و در هفت سالگی راهی مدرسه شد. او تحصيلاتش را تا مقطع دبيرستان گذراند و سپس ترک تحصيل کرد. پس از گذراندن دوران سربازی ازدواج کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان رئيس صنف خياطان شيراز به اسلام و انقلاب خدمت می کرد.عباسعلی زندگی خود را وقف انقلاب و اسلام کرده بود. با آغاز جنگ تحميلی در جمع آوری آذوقه و کمک به جبهه های جنگ نقش بزرگی داشت. پس از چندی خود نيز عازم جبهه جنگ شد و در عمليات آزادسازی خرمشهر شرکت کرد. وی سرانجام 2 دی ماه 1361 در سحرگاه روز جمعه 13 رجب در مصاف با دشمن بعثی به شهادت رسید.

متن وصیت نامه:

سپاس خداوند يکتا را که هميشه به ياد او بوده و هستيم و خواهيم بود. او چنان مهربان وکريم ودارای بخششی است که ما هيچ وقت بدون او آرامش نداشته و نخواهيم داشت.

روسیاه درگاه الهی

خداوندا تو خود می دانی که چقدر شرمنده و روسياه هستم. خدايا تو چنان هستی که چنان هم می بخشی. من نمی دانم اين شب آخرم است يا نه ولی خداوندا تو را به آبروی عزيزان درگاهت، تو را به آبروی امام حسين شهيد مرا که بنده روسياه و شرمنده و خجالت زده هستم، از کرمت ولطفت می خواهم که مرا ببخشی.

دریای لطف پروردگارم

خدايا نه زبان گويا دارم و نه از خجالت می توانم با قلم چيزی بنويسم. ولی از دريای لطف ومهربانيت اميدواری زياد دارم ياالله ياالله ياالله مرا ببخش و خانواده ام، همسر عزيزم و بچه هايم را و خویشان و خواهرانم و برادرانم را به تو می سپارم.

جنگ تا سرحد جانم

همسر عزيزم و مهربانم ممکن است امشب که روز جمعه 10 اردیبهشت 1361 می باشد به کفار حمله داشته باشيم. معلوم نيست سرنوشتم چه شود. باور کن تا آنجائی که در توان دارم می جنگم. شماها را خدا می داند دوست داشته و دوست دارم ولی اگر تقديرم اين بود که شهيد شدم و خداوند مهربانم اين بنده روسياه را قبول کرد و مرا بخشيد ديگر مرا می بخشی.

قوی باش

عزيزم معصومه وقت کم است باور کن خيلی دلم می خواهد بيشتر بنويسم، بيشتر بگويم که به کجاها رفتم و چه تعليم ها ديده ام ولی وقت کم است. خواهش دارم قوی باش.

نگارش نامه در تاریکی جبهه

خدا را شکر ايمان قوی داری از بچه ها مواظبت کن سفارش کن کسی برايم گريه نکند. سرقبرم اگر می آييد با خنده بیایید. همسر مهربانم قوی باش. بچه ها را زياد به مسجد ببر و هرچه به بچه ها زياد برسی و درس آنها را ياد دهی مرا خوشحال کرده ای. همگی می بخشيد يکدفعه به ما گفته اند که امشب حمله است نمی شود که بيشتر چيزی بنويسم چون در تاريکی می نويسم.

همسر عزيز و مهربانم خدانگهدارت باشد و می دانم که چقدر خدای مهربان به شما لطف دارد و شما را زير سايه خود از هر کس ديگر بهتر نگه می دارد. فرزندانم فکر درست باشید و خواهش دارم به فکر درس خود باشيد. قربانتان خداحافظ.
انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده