سلامی از زیر آتش دشمن
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «ايرج شهابی» 29 آبان سال 1345 در یکی از روستاهای شهرستان جهرم دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سرگذاشت. با خانواده به شهرستان مرودشت رفتند و دوران راهنمایی را در مدرسه خیام این شهرستان گذراند. سال 1360 در دبيرستان عشايری کلاس دوم دبیرستان را آغاز کرد. اوايل آبان سال 1360 از طرف سپاه پاسداران مرودشت به جبهه بستان اعزام شد. ايرج برای بار دوم 29 بهمن سال 1360 با عده ای از جوانان محل به عنوان گروه مقاومت مسجد حضرت رضا(عليه السلام) به جبهه شوشرفت. وی سرانجام 11 فروردین 1361 ساعت 5 صبح آسمانی شد. پیکر پاکش 17 فروردین از مرودشت به سوی کناره تشییع و در قطعه شهدا در جوار همزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
متن نامه «1»:
بسم الله الرحمن الرحيم لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ. دست بر نمی دارم تا به هدف برسم. خدمت داماد بزرگوارم سلام عرض می کنم. اميدوارم که حالتان خوب باشد باری چند اگر بخواهيد از حال اينجانب ايرج باخبر شويد الحمدالله خوب و سرحال هستم. اميدوارم که شما اصلاً ناراحت من نباشيد.
سلامی از زیر آتش دشمن
خواهرم سلام اميدوارم که سلام مرا که از زير آتش دشمن می رسد بپذيريد و خواهش می کنم که شما برایم ناراحت نباشيد. من همين طور در آن نامه ای که به دستتان رسيد نوشته بودم که دلم خيلی برای احمد و عمه تنگ شده و من بخاطر احمد و محمد هم که شده بايد زود برگردم و آنها را در آغوشم بگيريم تا اميدم تازه گردد. من باز هم به شما می گويم که برایم گريه و زاری نکنيد.
مادرم گریه نکن
من خيلی خوب هستم و جايم امن است و خواهش می کنم که به مادرم بگویيد که از اين بيشتر گريه نکند تا چشم هايت آسیب نبیند. از جانب من غلام و محمد و احمد و داريوش را ببوسيد. در ضمن به داريوش بگوئيد که مدرسه را ادامه دهد.
و در آخر هم می گويم ای خواهرم می دانم که تو خيلی غصه مرا می خوری خواهش می کنم از اين بيشتر خودت را زجر نده و در آن نامه ای که به دستتان رسيد گفتم که خبری از حمزه ندارم و گمان می کنم که در دزفول است. من ديگر عرضی ندارم. ايرج شهابی مورخه 16آذر 1360
انتهای متن/