برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«عملیات دوم بیت‌المقدس بود. آن شب با شروع حمله، باران واقعی گلوله به طرف ما سرازیر شد. طوری که ما در جلوی خودمان چیزی جز گلوله نمی‌دیدیم و یک لحظه تعداد زیادی از نیرو‌ها شهید، زخمی و بقیه زمین‌گیر شده به اصطلاح کپ کردند ...» ادامه این خاطره از «محمد رحمانی» را همزمان با گرامیداشت سوم خرداد و سالروز فتح خرمشهر در عملیات بیت‌المقدس در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

باران واقعی گلوله در عملیات دوم بیت‌المقدس!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، محمد رحمانی از خاطرات خود می‌گوید: اواخر فروردین سال ۶۱ با گروه اعزامی از قزوین به فرماندهی شهید حسین حدادی فرمانده گردان امام محمدباقر (ع) به جنوب اعزام شدیم. بعد از توقف موقت در دو کوهه و هتل اشتاین ما را در جاده‌های محدوده دارخوئین مستقر کردند.

دو روز قبل از عملیات تعدادی از نیرو‌های پاسدار را جهت آموزش زرهی به پادگان اهواز اعزام کردند که آموزش‌های لازمه را در مورد وسایل و ادوات زرهی ببینیم تا در صورت به غنیمت گرفتن وسایل زرهی عراق بتوانیم از آن‌ها استفاده کنیم. عملیات شروع شده بود و کلیه نیرو‌های نظامی درگیر عملیات بیت‌المقدس بودند. کسی نبود که به آموزش ما رسیدگی کند و در نتیجه بیکار بودیم. در مورخه دهم اردیبهشت ماه سال ۶۱ عملیات بیت‌المقدس شروع شد.

ما در مرحله دوم عملیات شرکت کردیم. بعد از سازماندهی نیرو‌ها فرمانده و روحانی گردان صحبت‌های لازمه را برای نیرو‌ها ایراد نمودند. شب دوم عملیات بود که نیرو‌ها از مقر گردان تا نقطه رهایی اعزام شدند و بعد از اعلام رمز از طرف فرماندهان قرارگاه کربلا با صدای الله اکبر به خط دشمن زدند.

آتش دشمن بسیار سنگین بود. روبروی ما ضدهوایی چهارلول و دو قبضه ضد هوایی دولول بود. در مقابل چنین دشمنی، تعدادی از نیرو‌های ما سلاح نداشتند و به همین دلیل هر کدام یک کلمن آب سرد با خود حمل می‌کردند تا در حین عملیات با اسلحه غنیمتی بجنگند. آن‌هایی که مثل من اسلحه داشتند هم سلاح‌شان بدون عیب نبود. اسلحه خود من خراب بود؛ روی رگبار که می‌گذاشتم تک تیر می‌زد و بعد از چند شلیک گیر می‌کرد.

آن شب با شروع حمله، باران واقعی گلوله به طرف ما سرازیر شد. طوری که ما در جلوی خودمان چیزی جز گلوله نمی‌دیدیم و یک لحظه تعداد زیادی از نیرو‌ها شهید، زخمی و بقیه زمین‌گیر شده به اصطلاح کپ کردند. آخرش یکی از برادران شجاع آرپی‌چی‌زن چهار لوله ضد هوایی را با شلیک یک گلوله از کار انداخت و با خاموش شدن ضدهوایی چهار لول خط دشمن شکسته شد و نیرو‌های اسلام به طرف دشمن هجوم بردند و تا صبح کلیه خطوط به طور کامل پاکسازی شد.

شهید حدادی فرمانده گردان در وسط عملیات و اوایل مرحله سوم به شهادت رسید. از گردان ما بیش از ۵۰ نفر باقی نماند و بعد از اینکه نیرو‌های احتیاط به خط رسیدند جهت سازماندهی مجدد به مقر گردان منتقل شدیم. بعد از آمارگیری از نیرو‌ها با توجه به اینکه تلفات زیادی متوجه گردان شده بود با صلاحدید مسئولان نیرو‌ها به قزوین اعزام شدند.

ما خبر آزادسازی خرمشهر را در تهران شنیدیم. آقای موسی عباسپور روی تخت بیمارستان بود و هنوز به هوش نیامده بود. مردم تهران با شنیدن فتح خرمشهر به خیابان‌ها ریختند و همه شیرینی فروشی‌ها و بستنی فروشی‌ها مردم را به صرف شیرینی و بستنی دعوت کردند. آن روز تهران و همه شهر‌های ایران غرق در شادی و سرور بود.

منبع: کتاب دوم خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده