خاطره خودنوشت شهيد اميدی«3»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به ياد 24 آذر 1359 که موزه مزدوران بعثی را زير آتش خود قرار داديم و يک توپ را منهدم کرديم و تعدادی هم به هلاکت رسانديم و...» قسمت سوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

انبار مهمات بعثی ها به آتش کشيدیم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «اميدعلی اميدی» با نام مستعار ابراهيم دی ماه سال 1339 در روستای احمدآباد پل آبگينه دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات ابتدایی را تا کلاس چهارم در همان روستا گذراند و کلاس پنجم ابتدایی را در دبستان ملی راهنما گذراند اما متاسفانه فقر زندگی نگذاشت ادامه تحصيل دهد ترک تحصیل کرد و به کار در معدن گچ مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه جنگ شد و سرانجام 13 تیر ماه 1362 در نبرد با مزدوران بعثی و حزب کومله در جاده بوکان مهاباد به شهادت رسید.

بیشتر بخوانید: کُردی خوانی معلمان در مینی بوس خاطره خودنوشت«4»

متن خاطره خودنوشت«3»: انبار مهمات بعثی ها به آتش کشيدیم

به ياد روز 24 آذر 1359 که موزه مزدوران بعثی را زير آتش خود قرار داديم و يک توپ را منهدم کرديم و تعدادی هم به هلاکت رسانديم. به ياد روز 2 بهمن 1359 که يک خمپاره انداز 120 ميليمتری عراق را منهدم و تعدادی هم به درک واصل شدند. به ياد روز 13 بهمن ماه 1359 که دو عدد توپ مزدوران بعثی را به آتش کشيده شد و يک انبار مهمات هم به آتش کشيده شد که تا ساعت ها صدای منفجر شدن آن‎‌ها به گوش می رسيد.

چادر انفرادی

به ياد شب 17 بهمن ماه 1359 که در موضع ريجاب در يک چادر انفرادی چهار نفر تا صبح گذرانديم. اين چهار نفر عبارتند از: بهارلو ، پيرعلی، آقایی و اميدی. به ياد روزهای 9 بهمن ماه 1359 تا 15 بهمن 1359 که از طريق مزدوران عراق هر روز بيش از 60 تا 70 گلوله در موضع ما سر پل ذهاب می ريختند که در نتيجه آن يک نفر استوار شهيد و حدود 7 نفر هم زخمی شدند.

برپایی عروسی در اثنای جنگ

به ياد شب 27 بهمن 1359 که در منطقه ريحاب بوديم که شب يک مرتبه شعله علاءالدين موی سرم را سوزاند. به ياد روز 7 اسفند ماه 1359 که در منطقه ريجاب بوديم و هوا باراني بود که ساعت یک بعدازظهر يک عروسی برپا شد که کردها با برنو و اسلحه های ديگر در اين عروسی تيراندازی می کردند.

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده