طلبه جهادگر در مسیر «مرد خدا»
نوید شاهد فارس، به سراغ جهادگری میرویم که فرزند جانباز شهید علی ابراهیمی شاد است. مهدی ابراهیمیشاد در دامان مادری دلسوز و پدری شجاع و دلیر پرورش یافت. پدری که 38 سال پیش برای دفاع از میهن اسلامی همراه با برادرش راهی جبهه جنگ شد و در این راه برادر به شهادت رسید و خود نیز جانباز قطع نخاع شد. او 38 سال را روی ویلچر گذراند ولی از تلاش و کوشش دست برنداشت و خم به ابروی خود نیاورد و فرزندان برومند و انقلابی را تربیت و تحویل جامعه داد. فرزندانی که اکنون پوینده راه پدر هستند و مشق ایثار می کنند. در این گفتگو با ما همراه باشید.
نوید شاهد: در ابتدا خودتان را معرفی کنید:
مهدی ابراهیمیشاد فرزند جانبازِ شهید هستم. طلبه خارج فقه اصول را می گذرانم. سال 1384 ازدواج کردم و الحمدالله سه فرزند دارم.
نوید شاهد: از فعالیتهای خودتان بگویید، از چه سالی وارد عرصه جهاد شدید؟
ابراهیمیشاد: سال 1375 بسیجی فعال محل بودم. آن روزها با شور و حال خاصی با دوستان در مسجد محل گرد هم میآمدیم. بزرگترها مخصوصا پدرم، بانی خیر برای راه اندازی جشنها و کارهای فرهنگی میشدند. یاد دارم هفته دفاع مقدس که میشد شیرینی و شکلات میخریدیم. ماشینها را به سبک دفاع مقدس تزئین میکردیم، شعارهای جبهه و جنگ که انگیزشی بود را روی کاغذ چاپ می کردیم و روی ماشین میزدیم. آن ماشین با موسیقی دفاع مقدس در سطح شهر میچرخید و ما هم به مردم شیرینی و شکلات میدادیم. از همان روزها کار جهادی ما شروع شد.
نوید شاهد: فروردین سال 1398 و سیلی که در شیراز رخ داد؛ جهادگران چه نقشی داشتند؟
ابراهیمیشاد: ابتدای سال ۹۸ شیراز با سیل فروردین ماه مواجهه شد كه خسارات جانی و مالی را به شهروندان شیرازی وارد كرد. برخی از منازل تا سقف زیر گل و لای رفته بودند. جهادگران با یک یا علی وارد عرصه شدند و با تقسیم كار میان آنها، واحد مسكونی آسیب دیده از سیل مرمت و از گل و لای پاكیزه شدند.
پس از آن در سیل خوزستان به عنوان نیروی پشتیبانی خدمت کردیم، هدایا را جمع آوری می کردیم و پس از تفکیک و بسته بندی آنها را بین مردم تقسیم می کردیم. در زلزله خانه زنیان نیز با گروه جهادی حلال احمر وارد عرصه شدیم.
نوید شاهد: پس به طبع شما بیشتر وقت خود را این راه می گذرانید آیا همسرتان با فعالیت شما مخالفتی ندارند؟
ابراهیمیشاد: خیر همسرم خود پشتیبان زندگی هستند و روحیهای بسیجیوار دارند. ایشان دوشادوش بنده در کارهای فرهنگی و جهادی حضور دارند. حتی گروه جهادی تحت عنوان «مرد خدا» را راه اندازی کرد.
نوید شاهد: گروه جهادی «مرد خدا» از چه سالی آغاز به کار کرد و علت نام گذاری آن چه بود؟
ابراهیمیشاد: سال 1388 گروه جهادی «مرد خدا» راه اندازی شد. مرد خدا در وصف پدرم بود. پدری که 38 سال زندگی خود را روی ویلچر گذراند ولی خم به ابروی خود نیاورد. یکی از بانیهای اصلی این گروه پدرم و همرزمش «جانباز متوفی غلام غلامی» بود که خانواده های بی سرپرست را تحت پوشش خود داشت. در ایام عید نوروز، مدارس با خرید کیف و کفش لوازم التحریر اقلام خوراکی و یا حتی خرید لباس شویی گاز و... کمی تسلای خاطر خانوادهها میشود.
نوید شاهد: پشتیبان مالی شما چه کسانی هستند؟
ابراهیمیشاد: خیرین و مردم. گروه جهادی مرد خدا کاملا مردمی است و نهاد یا ارگانی پشتوانه مالی آن نیست.
نوید شاهد: چگونه دیگران را در این کار (جهاد) دعوت می کنید؟
ابراهیمیشاد: بنده بر این اعتقادم که رفتار خوب می تواند جذب کننده خوبی باشد. ولی در عین حال در این مسیر، هر شخصی که قدم می گذارد به خاطر آن حس خوب انسان دوستانه خود جذب این کار می شود.
نوید شاهد: جامعه هدف شما چه کسانی هستند؟
ابراهیمیشاد: افراد بیبضاعت و بیسرپرست هستند.
نوید شاهد: کمی از زندگی پدر برایمان روایت کنید. در چه عملیاتی جانباز شدند؟
ابراهیمیشاد: پدرم سال 1335 در محله محموديه شيراز به دنیا آمد. در هفت سالگی تحصيلات ابتدايی خود را آغاز کرد پس از چند سال به دلایلی درس را رها کرد و به کار مشغول شد. ايشان همچون مردم فهیم و شجاع ایران در تظاهرات عليه رژيم شاه شرکت کرد. سال 1361 به مکه مکرمه و مدينه منوره مشرف شد. همان سال داوطلبانه پس از گذراندن آموزشهای مختصر به آبادان اعزام شد. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد. سال 1361 دو تا از داییهای بنده و یک عمویم به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.
پدر سال 1362 در عمليات خيبر با سمت معاون گروهان از ناحيه نخاع جانباز شد که اين مجروحيت سبب شد که ايشان در مدت 8 ماه متوالی در بيمارستان و آسايشگاه به سر برند و از اين 8 ماه به خاطر علاقه فراوان به دفاع از ميهن اسلاميشان در پشت جبهه و در حوزه های بسيج مشغول به فعاليت شد.
پدر دست از تلاش برنداشت، ادامه تحصیل داد و سال 1384 تحصيلات عالی خود را در رشته مهندسی معماری به پايان رساند. از سال 1379 در رشته ورزشی پينگ پونگ در تيم ورزشی بنياد شهيد و امور ايثارگران وارد شد که دارای مقاماتی در سطح کشور و منطقه شدند و پس از 37 سال 18 خرداد ماه 1400 به یاران شهیدش پیوست.
نوید شاهد: روحشان شاد. شهادت مکتب سازنده ای است که شگرف ترین اثرات و خلل ناپذیرترین واکنشهای نسل های بهم پیچیده تاریخ را داراست. ان شاالله که در هر دو دنیا شفیع حال ما شوند. از فعالیت های خود در زمان کرونا بگویید:
ابراهیمیشاد: بنده در حلال احمر دورههایی را گذرانده بودم که ویروس کرونا جامعه ایران را در برگرفت. کار ما از فرودگاه بین المللی شهید دستغیب و ترمینال شهید کاراندیش آغاز شد. مسافرانی که به شیراز میآمدند در ابتدا تب آنها را میگرفتیم و کسانی که مشکوک به کرونا بودند را با اورژانس به بیمارستان میفرستادیم. مدتی پس از آن تست PAR نیز از مسافرین میگرفتیم. لازم به ذکر است که با بچه های جهادی حلال احمر به صورت شیفتی کار میکردیم.
پس از مدتی کرونا به اوج خود رسید. گروه های جهادی خود را به بیمارستان رساندند تا بتوانند کمک به حال اهالی بیمارستان باشند. ما با گروه جهادی «شهید مدافع حرم محمد مسرور» کار خود را به صورت شیفتی آغاز کردیم. جهادگران در قالب بهیار و... لحظهای بیمارستان را خالی نمیگذاشتند.
نوید شاهد: آیا خانواده از فعالیت شما در این حوزه اطلاعی داشتند؟
ابراهیمیشاد: پدرم به خاطر وضعیت جسمانی که داشتند مستعد گرفتن به ویروس کرونا بود. از این رو برای اینکه دلهرهای در دل آنان ایجاد نشود تا یکسال و نیم در جریان این مورد نبودند. البته باید به این نکته اشاره کنم که ما به جز اینکه در بیمارستان تمام لباسها را ضد عفونی میکردیم، زمانی که به خانه میآمدم مستقیم به حمام رفته و لباسهایم را ضدعفونی میکردم.
نوید شاهد: از گروه جهادی شهید مسرور بگویید؟ این گروه از سالی آغاز به کار کرد؟
ابراهیمیشاد: گروه جهادی شهید مسرور «اولین شهید طلبه مدافع حرم استان فارس» سال 1398 متشکل از طلاب و جوانان انقلابی راه اندازی شد. این گروه در ابتدا در فعالیتهای جهادی خود برای جلوگیری از گسترش شیوع ویروس کرونا، خودروها و فضای عمومی شهر شیراز را ضد عفونی و گندزدایی میکردند.
پس از آن گروه جهادی شهید مسرور در قسمت غسل و تدفین اموات کرونایی در دو گروه خواهران و برادران با رعایت تمامی موازین شرعی و اصول بهداشتی به صورت شیفت بندی اموات را تغسیل می دادند؛ فضای غسالخانه و دارالرحمه با مکان های دیگر متفاوت بود و یکی از آن تفاوت ها این بود که افرادی که در آنجا فعالیت میکردند جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند و بدون هیچ چشم داشتی مشغول فعالیت بودند.
گروه دیگر این جهادگران در بیمارستان حضرت علی اصغر(ع) مشغول به خدمت بودند. این جهادگران در بخشهای مختلف مانند یک نیروی خدماتی به کادر درمان از شستشوی ملحفهها تا همیار بیمار کمک میکردند.
نوید شاهد: یک خاطره از روزهایی که در بیمارستان گذراندید به یاد دارید؟
ابراهیمیشاد: بله. در بیمارستان پشت لباس جهادگران مطالب زیبایی را برای روحیه دادن به بیماران می نوشتند. یک روز خبرنگاری برای تهیه خبر به بیمارستان آمد و جهادگران سوژه خوبی برای تصویربرداری بود. برای اینکه خانوده از حضور بنده در بیمارستان اطلاعی نداشتند، به آن شخص گفتم: لطفا از من عکس نگیرید. گفت: چرا؟ گفتم من ممنوع التصویر هستم. آن بنده خدا فکر کرد که سپاهی یا اطلاعاتی هستم. همه ی بچهها خنده اشان گرفت و بعد از آن معروف شدم به ممنوعالتصویر.
نوید شاهد: پس از آن چه کردید؟
ابراهیمیشاد: پس از گذراندن دوران سخت کرونایی، نوبت به واکسیناسیون مردم رسید که به واسطه دورههایی که در حلال احمر گذرانده بودیم در این امر نیز خدمت رسانی کردیم.
نوید شاهد: فعالیت خیرخواهانه چه تاثیراتی در زندگی شما گذاشته است؟
ابراهیمیشاد: قطعا هر کار خیری برکات زیادی در بردارد. ولی همینکه این امر موجب شده خانواده و فرزندم در این راه قرار بگیرند برایم ارزشمند است.
نوید شاهد: در آخر سخنی اگر دارید بفرمایید:
ابراهیمیشاد: ان شاالله که عاقبتمون ختم به خیر و شهادت بشود.
تهیه و تنظیم گفتگو: صدیقه هادی خواه