خدایا بدنم را همچون اربابم حسين(ع) تکه تکه کن
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «داریوش کیانی» سال 1349 در روستای مشتكان شهرستان ممسنی در خانواده پاك و متدين ديده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدايی و راهنمايی را با موفقيت به پايان رساند. احمد برای ادامه تحصیل راهی ممسنی شد و دوران دبیرستان را در مدرسه روحانینیا پشت سرگذاشت. سال سوم دبيرستان بود كه سنگر جبهه را به سنگر مدرسه ترجيح داد و یکم آبان ماه 1363 جهت پاسداری از اسلام و ميهن اسلامی عازم جبهه نبرد شد. وی سرانجام دهم بهمن ماه 1363 در محل پاسگاه زيد به آرزوی ديرينهاش رسيد و شربت شهادت را نوشيد.
متن وصیت «7» : خدایا بدنم را همچون اربابم حسين(ع) تکه تکه کن
ای دوستان و همسايگان، حقير شما را به خدا قسم میدهم اهميت به نماز و دعا و روزه و مساجد بگذاريد و باز متذکر میشويد که ای کاش امثال آن مسئولين بیمسئوليت نباشيد و ای کاش آن مسئوليتی که پاکان و صالحان و شهدا داشتند ما هم میداشتيم و ای کاش آن رنج و احساساتی که خانواده شهدا میکردند ما هم حس میکرديم.
ای کاش آن اخلاقی که امام خمينی دارد نصيب ما هم بشود
و ای کاش آن ياد مرگ که علی میگيرد آن ياری که از قيامت میگيرد ما هم در خودشان میديديم و آن سحرخيزی که امام سجاد(ع) میکرد هم در خودمان درست کنيم و ای کاش آن اخلاقی که امام خمينی دارد و آن تربيتی که امام دارد نصيب ما هم بشود.
پس حالا خدايا که قرار است بر من منت بگذاری بدنم را همچون حسين پاره و خونين و تکه تکه بکن همانطور که حسين شد تا در روز قيامت گناهانم را بزدايد قسم به آنکس جانم را در هستی داد و باز پس میگيرد، شهادت برايم سعادت است و روزی که از خانه روانه جبهه شدم مانند کودکی بودم که تازه متولد میشدم و زندگیهای پر آسايش و پر سعادتی را برايم نويد میداد.
و اين همان آدابی است که از رفتار و سلوک برادر شهيدم امان اله در طول آن زمانی که با من بر او مظلوميتش را حس میکردم و هرگاه که به يادش میافتادم از حال مي رفتم و خودم را ديگر روی زمين نمیديدم و از افراد حزب اله و پيرو رهبر میخواهم که برادرم مهرداد را همچون برادرانش بار بياورد.
انتهای متن/