مروری بر وصیت‌نامه شهید «مصطفی‌سنجری»
شهید «مصطفی‌سنجری»، در بخشی از وصیت نامه به یادگار مانده‌اش آورده است: خدایا زمانی شهادت را نصیبم کن که در خور شهادت باشم و بدان که در این دنیا جایم نیست. خدایا در شب اول قبر، امام حسین (ع) را بر من مهمان بگردان و قبرم را به وسیله نور‌ حسینی منور بگردان.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید‌«مصطفی‌سنجری»‌‌ سال 1345 در یکی از روستاهای ماهیدشت از توابع استان کرمانشاه به دنیا آمد. سال 1360 با حضور در سپاه پاسداران از آغاز جنگ دوشادوش رزمندگان در جبهه‌های حق علیه باطل جنگید و در عملیات‌های متعددی از جمله؛ میمک، والفجر3 ، والفجر 9، کربلای 4 و 5 و نصر 7 از جمله فرمانده گردان تیپ نبی اکرم(ص)، فرمانده تخریب گردان حنین، فرمانده تخریب تیپ حضرت نبی اکرم (ص) بود. سال 1369 در منطقه دیزآور پاوه در عملیات نصر هفت جانباز شد.

خدایا! زمانی شهادت را نصیبم کن که در خور شهادت باشم

از همرزمان شهیدان‌ «شعبانلو، حاج حامد یعقوب نژاد، کیومرث شهبازی، حاج عزت» بود. پشتیبان ولایت فقیه بود و همیشه می‌گفت با ولایت تا شهادت رهسپایم.

شهید می‌گفت اگر رهبر دستور بفرمایند حاضرم بچه‌هایم را در راه اسلام و ولایت فقیه فدا کنم. او در زمان جنگ تحمیلی قوت قلبی برای رزمندگان بود و آرزوی شهادت
می‌کرد.

 سرانجام در روز 21 اسفندماه 1378 بر اثر برخورد با مین به شهادت نائل آمد.

وصیت نامه شهید

خدایا قلم در دستانم می‌لرزد و نمی‌دانم از کجا شروع کنم. خدایا تو خود شاهد باش که من عاشق امام و روحانیت و بسیجی‌های جان بر کف هستم و تنها به خاطر تو پا در این راه نهادم.

 خدایا زمانی شهادت را نصیبم کن که در خور شهادت باشم و بدان که در این دنیا جایم نیست. خدایا در شب اول قبر، امام حسین (ع) را بر من مهمان بگردان و قبرم را به وسیله نور‌ حسینی منور بگردان.

خدایا تو را به حضرت زهرا (س) قسم می‌دهم که تا مرا‌ نیامرزیده‌ای‌ مبر. هم اکنون می‌خواهم چند جمله‌ای با پدر بزرگوارم بگویم. پدر جان! من در این دنیا نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم و هیچوقت نتوانستم رنج‌ها و زحمت‌هایی که برای من کشیده‌اید را جبران نمایم. امیدوارم در این دنیای فانی و در بارگاه حضرت تعالی مرا ببخشید.

 مادر عزیزم! چه شب‌ها به‌خاطر من نخوابیدی و چه لقمه‌هایی که از دهان خود برگفتی و در دهان من گذاشتی. مادر من از تو می خواهم که در شهادتم ناراحت نباشی و همچون زهرای مرضیه استوار باشی زیرا این فرزندی که خداوند به امانت داده بود باید روزی به صاحبش پس بدهید. خدا را شکر کنید که امانت را خوب و سالم پس داده‌اید.

 مادر جان! من همیشه در قبال همه زحمات شما نتوانستم کوچکترین خدمتی به شما بکنم در این لحظات آخر از شما می‌خواهم که این فرزندتان را حلال‌کنید.

برادران عزیزم! در شهادتم ناراحت نباشید از شما می‌خواهم اگر خدا خواست شهید شدم مرا حلال کنید و اگر اشکی ریختید به خاطر گلوی خشکیده‌ی امام حسین (ع) باشد و امیدوارم هیچگاه از امام و روحانیت جدا نشوید.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده