شهید«خدارحم خمری» در قسمتی از وصیت نامه اش می نگارد: مادرجان، پدرجان، مردم را در راه اسلام تبلیغ کنید تا به رزمندگان کمک کنند و مواظب باشند امام عزیز را تنها نگذارند، تا بتوانیم پوزه صدام و صدامیان به خاک مذلت و آنها را در گورستان ابدی جهنم بیندازیم.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید«خدارحم خمری»، بیستم اسفند ماه 1345، در روستای خواجه احمد از توابع شهرستان زهک به دنیا آمد. پدرش عیسی، کارگری می کرد و مادرش گل بی بی نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. پاسدار وظیفه بود. دوازدهم آبان 1366، در روستای رودماهی زاهدان هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچیان بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

در راه اسلام تبلیغ کنید

بسم الله الرحمن الرحيم

بارالها در رهت هر کس بمیرد زنده است

           زندگی بی عشق تو ننگ است نی ارزنده است

  حاضرم در راه دین از تن جدا گردد سرم

            من بمیرم باک نیست اما بماند رهبرم

با سلام و درود فراوان بر منجی عالم بشریت و نایب برحقش امام خمینی بت شکن و با سلام و درود فراوان بر شهیدان صدر اسلام على الخصوص شهیدان جنگ تحمیلی.

 این جانب خدارحم خمری فرزند عیسی دارنده شناسنامه ۲۵۵۱ متولد ١٣٤٥ در تاریخ ٦٤/١١/١٨ اعزام از دشت امیر نظام و زابل به شیراز از شیراز به کردستان در پادگان جندالله و در مورخه ٦٥/٢/٣ به گردان عملیات تقسیم شدیم و هم اکنون در حال خدمت به اسلام و قرآن هستیم. پدر و مادرم هر مسلمان باید وصیت نامه برای خودش بنویسد و در تاریخ ٦٥/٣/١٥ در حال صحت و سلامت، پس اقرار به یگانگی خداوند متعال و رسالت انبياء (ع) و خاتم حضرت محمد (ص) و امامت حضرت علی بن ابیطالب و یازده فرزندش (ع) و اقرار نمودن نکیر و منکر و عالم برزخ و صراط و میزان و بهشت و دوزخ.

پدر و مادر مهربانم خداوند را هزار مرتبه شکر کنید که فرزندی دارید که از اسلام و قرآن دفاع کند و از اینکه قربانی ام مانند و شبیه علی اکبر حسین (ع) قبول شد، هیچ ناراحتی و نگرانی بخودتان راه ندهید و مرا به بزرگی خودتان حلال کنید که نتوانستم حق شما را ادا کنم بیشتر به مادرم سفارش می کنم.

مادر جان سر گهواره ام شب ها

         نخفتی تا سحر بالله

ز گفتگوى لا اله الا الله

         مکن گریه برای ما

حلالم کن ای مادر

       بسی زحمت کشیدی تو بنازم پروریدی

ز من خیری ندیدی تو

        مکن گریه توای مادر

 حلالم کن توای مادر

         ز عشق دین شدم ناشاد

خیالت بود شوم داماد

         ز دست دشمنان فریاد

 حلالم کن توای مادر

        مادر تو حق داری مکن غوغا

ببین رهبر بود تنها

       میان لشکر اعداء حلالم کن تو ای مادر

مادر مرا به بزرگی خودتان ببخشید فغان و شیون نکنید و شما را به صبر دعوت می کنم. پدر و مادرم از برادرانم معذرت خواهی کن و مرا حلال نمایید و همچنین از خواهرانم هم برایم معذرت خواهی کن که حق آنها به گردن من نماند.

 پدر جان از همسایه ها و به خصوص از رفقا معذرت خواهی کند و به ایشان بگویید پدر جان رفیقان را از زبان من سلام بگو:

بگو شب های جمعه گر توانید

       برایم سوره قرآن بخوانید

 حلالم کن حلالم کن حلالى

و شما را به صبر دعوت می کنم. مانند حضرت زینب (س) ام لیلا مادر شهزاده على اكبر(ع)

صبر کنید و موقع رفتن سر قبرم.

سر مزار مرا هم دمی چراغان کن

      ز روی لاله رخان مزارم گلستان کن

مادرجان، پدرجان، مردم را در راه اسلام تبلیغ کنید تا به رزمندگان کمک کنند و مواظب باشند امام عزیز را تنها نگذارند، تا بتوانیم پوزه صدام و صدامیان به خاک مذلت و آنها را در گورستان ابدی جهنم بیندازیم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده