شوق پرواز به سوی معبود
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «محمود عابری» ششم آبان سال 1345 در شهرستان نیريز ديده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوره ابتدايی را در مدرسه فرهمندی گذراند و دوره راهنمايی را در مدرسه ولی عصر(عج) با موفقیت پشت سرگذاشت. در 18 سالگی به خدمت سربازی فراخوانده شد و به تيپ 55 هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ايران پيوست. وی سرانجام یکم خرداد سال 1365 در خط پدافندی منطقه مهران بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای نیریز به خاک سپرده شد.
متن خاطره «1» : شوق پرواز به سوی معبود
خواهر شهید محمود عابری در خاطرهای نقل میکند: «محمود پسری خوب و با مرام بود. از روزی که جنگ شروع شد دوست داشت راهی جبهه شود ولی به خاطر سنش از رفتن او ممانعت میشد. یاد دارم 16 ساله که بود با اینکه به سن قانونی نرسیده بود، سنش را یک سال بزرگتر کرد تا بتواند عازم جبهه شود.
به خانه آمد و موضوع را به مادرم گفت. مادر به شدت بیتابی کرد و گفت: شما هنوز بچهای و به جبهه نرو. محمود سکوت کرد. فردای آن روز با بقیه دوستانش عازم جبهه شد.
برای بار دوم عزم جبهه کرد. شب همه دور هم نشسته بودیم. گفت میخواهم فردا برای سربازی به حوزه نظام وظیفه مراجعه کنم. یکی از برادرهایم مانع شد و رو به مادر گفت: مادر شما اجازه نده چون محمود هنوز سن قانونی ندارد.
مادرم گریه کرد و محمود با ناراحتی از اتاق بیرون رفت. من پشت سرش رفتم. گفتم چرا ناراحتی شدی؟ دیدیم اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: من تصمیم خودم را گرفتم اگر به سربازی نروم حتما عازم جبهه میشوم.
روز بعد شد. محمود صبح زود از خانه بیرون رفت. نزدیکیهای شب به خانه آمد. مادر برای کاری به بیرون از خانه رفته بود. دیدم به سمت گلهدانی رفت از بین علوفه ها ساکی را برداشت و برایم دستی تکان داد و رفت.
مادرم که به خانه برگشت، گفتم: مامان محمود ساکی از داخل گله دانی برداشت و رفت نمیدانم داخلش چی بود. خلاصه مادرم منتظر بود که ظهر برای نهار برگرده، اما نیامد، شب هم نیامد.
مادرم رفت از دوستانش سوال کرد و رفقایش گفتند که بله با نیروهای بسیج عازم جبهه شده است. پس از آمدنش دفترچه سربازی را پر کرد. پس از گذراندن دوه آموزشی راهی جبهه شدو آن آخرین دیدار ما با محمود بود.»
انتهای متن/