وصیت شهید رحمت‌اله حيدری «3»
شهید «رحمت‌اله حيدری» در وصیت خود می‌نویسد: «انجام وظيفه‌اى‌ كه مسئوليت آن را داريم تا بلكه انجام وظيفه ‌باشم و اگر نتوانستم دشمن را از پاى درآورم و با دادن جان بى‌قابل خودم به دشمن بفهمانم كه مرگ سرخ را بهتر از زندگى ننگين می‌دانم و...» متن سوم وصیت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

مرگ سرخ را بهتر از زندگى ننگين می‌دانم

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «رحمت اله حيدری» 12 مرداد سال 1346 در روستای آهنگری شهرستان نورآباد ممسنی در خانواده‌ای ساده و بی‌آلایش ديده به جهان گشود.

در هفت سالگی به مدرسه رفت و تحصيلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای آهنگری با موفقیت به پایان رساند. پس از گذراندن دوران راهنمايی به شهرستان نورآباد رفت و در رشته ریاضی به تحصیل مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی عزم خود را جزم کرد که به جبهه برود ولی به خاطر شرایط سنی از رفتنش ممانعت شد. پس از چندی با دست بردن در شناسنامه عازم جبهه شد. وی سرانجام 17 خرداد سال 1362 در درگیری با کومله به شهادت رسید.

متن وصیت «3»: مرگ سرخ را بهتر از زندگى ننگين می‌دانم

بنابر وظيفه‌اى كه دارم روانه ميدان جنگ می‌شوم و به كربلاى ايران می‌روم، بلكه انجام وظيفه‌اى‌ كه مسئوليت آن را داريم تا بلكه انجام وظيفه ‌باشم و اگر نتوانستم دشمن را از پاى درآورم و با دادن جان بى قابل خودم به دشمن بفهمانم كه مرگ سرخ را بهتر از زندگى ننگين می‌دانم و هرگز از پاى نمى‌نشينيم و تسليم زور نمى‌شوم، چون اين خط همه امامان‌ و رهبران و آزادمردان جهان بوده و يكى از اصول اسلام است كه هميشه با ستمگر و متجاوز در حال جنگ بوده است.

اكنون كه كوله بارهجرت بسته‌ام و خود را آماده جهاد اصغر كرده‌ام، اميدوارم كه در جهاداكبر پيروز شوم و آنطور كه اسلام خواسته و بتوانم خود را سرباز اسلام و پيرو جندالله بدانم.

خانواده گرامى از اينكه وجود عمرتان شهيد پرورش يافته و در مكتب الهى بيرون آمده است، افتخار نمى‌كنيد؟! يا از اينكه توانسته‌ايد در مهمترين برهه از زمان كه اسلام عزيز مورد حملات گوناگون گرگ‌هاى وحشى عصر قرار گرفته، قربانى ناقابلى را اهداء كنيد خرسند نيستيد!

درود خدا بر شما باد كه از امتحان ابراهيم گونه پيروز بيرون آمديد. اميدوارم كه هرگز قطره اشكى در چهره‌تان مشاهده نشود و خنده پيروزى و قبول شدن امتحان الهى بر لبانتان نقش بسته‌ و دشمن را عزادار كنيد و به خداى بزرگ اثبات كنيد كه آنچه داده‌ايد تنها يک امانت بوده است.

برادر و خواهرم هرگاه از خوزستان گذر می‌كنى، آهسته قدم بردار چراكه در زير گام‌هايت، شجاعترين و حماسه آفرين‌ترين جوانان اين خاک خفته‌اند. شهيدانى كه به‌ خاطر آزادى وطن و دفاع از اسلام با قلبى پاره پاره، با بدنى رنجور و زخمى با تو وداع گفته‌اند و در آن هنگامه كسى نبود كه بر زخم‌هاى آنان مرحم بگذارد و بر سر آنان اشک بريزد و بر مرگ پرافتخار آنان آفرين بگويد.

هويزه شهر شهيدان بى‌غسل و كفن است

و هرگاه به خرمشهر سفر كردى و به تماشاى كارون رفتى بياد داشته باش كه فرزندان با نام و قهرمان ايران در ژرفناى آن اقامت گزيده‌اند و اگر در غروب به صداى كارون گوش فرا دهى از قعر رود، آهنگ الله اكبر و لا اله الاالله آنان را خواهى شنيد.

و هرگاه كه ازسرخى رود كارون بپرسى به تو خواهد گفت كه چرا هميشه خواهد جوشيد، خواهد گفت كه ‌خون پاكانى برآب‌هايم ريخته كه قصد آزادسازيم را داشته هويزه شهر شهيدان بى غسل و كفن است، شهر عزيزانى است كه تا آخرين نفس و گلوله جنگيدند و تسليم نشدند چرا كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است و هرگاه كه از شلمچه و حميديه گذر كردى از قعر گلويت بانگ برآور كه اى شهيدان راهتان را ادامه خواهيم داد و برخط گلگونتان لاله خواهيم كاشت تا لاله‌ها پيامتان را به تمام جهانيان برسانند و بازگو كنند.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده