عاشقانههای همسر شهید «حسین شاهحسنی» در اشک حوا
به گزارش نوید شاهد فارس، کتاب «اشک حوا» زندگی سیده کلثوم موسوی «همسر شهید حسین شاهحسنی» است که به قلم سیده معصومه حسینی به رشته تحریر در آمده است.
این کتاب با شمارگان یک هزارو 250 نسخه و با قیمت 185 هزار تومان در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. «اشک حوا» در 9 فصل تنظیم شده که هر فصل برههای از زندگی شخصیت اصلی داستان را در برمیگیرد و عنوان هر فصل استعارهای در راستای محتوای آن فصل است.
سیده کلثوم موسوی زنی عاشقپیشه اهل روستای محمله، روستایی حوالی شهر خُنج در جنوب استان فارس است که به همسرش علاقه فراوانی دارد. او در طول زندگی خود فراز و نشیبهای زیادی را تجربه میکند که یکی از پردردترین این اتفاقات شهادت همسرش حسین است. اما او صبور و استوار ستون زندگیاش میشود و اجازه نمیدهد خانهاش فرو ریزد. او فرزندانش را در سایه این جمله میپروراند: «این شهید من، نه تنها پدر شما که پدر همه فرزندان ایران است.»
در بخشی از کتاب میخوانیم: « سال ۱۳۶۰ کم کم به پایان میرسید و عید پیش رو بود. دست و دل خانه تکانی نداشتم. به اصرار و کمک مادر، دو روز باقی مانده را دستی سر و روی خانه کشیدیم. اما تا حسین نمی آمد، خانه من هم رنگ و رو نمی گرفت. سال تحویل خانهی مادر و در کنار عمو احمد بودیم. خدا را شکر آن ها را که می دیدم احساس بی پناهی نمیکردم. جمع شدن بچه ها دور هم دلخوش کننده بود و نشان زندگی. اما آن سال نه لباس نو پوشیدم و نه دل و دماغ خنده و شادی داشتم. عید روز رسیدن هاست؛ روز با هم بودن. چطور می توانستم دوری از حسین را عید بنامم ؟! به خاطر بچه ها خود را غمگین نمی گرفتم و ناراحتی ام را بروز نمی دادم. چشمشان به من بود. اگر می خندیدم آن ها هم خیالشان راحت میشد و با خنده به بازی شان ادامه می دادند و اگر بغض و اشکی می دیدند، سگرمه هایشان در هم می رفت و شیده به گوشه ای می خزیدند نمی خواستم غصه های من و نبودن حسین ای آن ها تاثیری بگذارد. اما جنگ رسمش همین است. به زور بچه ها را از کودکی بیرون می کشد و در بی قراری پیرشان می کند. چیزی نمی گفتم حرف های دلم برای همه واضح بود. دعای سال تحویلمان هم که معلوم بود. همه می دانستند اگر دستی به آسمان بلند می شود، برای سلامت برگشن رزمنده هاست. همان روزها نامه ای از جبهه به دستم رسید و...»
انتهای متن/