شهادت با لب خندان
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «اسماعيل آهن نورد» 11 خرداد سال 1334 در شهرستان لارستان دیده به جهان گشود. از کودکی بسيار شيرين زبان و خوش خلق بود و همگان را به خود جذب میکرد. هفت سالگی به مدرسه رفت و تحصيلات خود را تا مقطع ديپلم در رشته علوم تجربی گذراند.
اسماعیل هم در اخلاق و هم در درس ممتاز بود. با شروع جنگ تحمیلی عراق عليه ايران، در بسيج اسم نوشت و روانه جبهه جنگ شد؛ حضور فعالش در تمامی جبههها مثال زدنی بود و اخلاق نيکويش همانند انرژی مضاعف برای رزمندگان اسلام بود. سال 1365 ازدواج کرد. ولی ازدواج مانع از ادامه دادن هدفش نشد و تمامی متعلقات دنيوی را رها کرد و دوباره عازم جبهه شد.
یکی از همرزمانش در خاطرهای روایت میکند: «عملیات کربلای 4 بود. عدهای از بچههای داراب عازم خط شدند. کسی از وضعیت آنها خبر نداشت؛ با اسماعیل و چند نفر دیگر مامور شدیم به منطقه برویم و از وضعیت آنان مطلع شویم؛ میدانستیم که بچهها به شهادت رسیدهاند. در بین راه اسماعیل برای اینکه حال و هوای ما را عوض کند شروع کرد به شوخی کردن و خنداندن بچهها. در بین خندهها گفت اگر من شهید شدم وقتی بالای تابوت من بیایید خواهید دید که من میخندم...» چند مدت بعد خبر شهادت اسماعیل را شنیدم. برای تشییع خودم را رساندم و از دوستان خواستم که بگذارندتا پیکرش را برای آخرین بار ببینم. وقتی سر تابوت را برداشتم؛ با تعجب دیدم لبان اسماعیل خندان است و چه زیبا به ما لبخند میزد..»
شهيد «اسماعيل آهن نورد» در قسمتی از وصیت خود مینویسد: «برادران با همديگر وحدت داشته باشيد و از شما عزيزان مىخواهم كه برايم دعا كنيد. جبههها را خالى نگذاريد و از كليه برادران كه من را در اين راه مقدس هدايت كردند تشكر مىكنم كه من با چشم باز به جبهه بيايم چون حضرت على(علیه السلام) مىفرمايد: رحمت خداوند شامل حال كسانى مىشود كه بدانند از كجا آمدهاند و در كجا هستند و به كجا خواهند رفت...»
وی سرانجام 30 دی ماه 1365 در عمليات کربلای پنج در منطقه شلمچه به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای داراب به خاک سپرده شد.
انتهای متن/