شهيد «محمدرضا ارتشدار» فروردين سال 1347 در روستای هنگام شهرستان قیروکارزین دیده به جهان گشود. «هفت سالگی به مدرسه رفت، تحصیلات را تا دوره ابتدایی ادامه داد. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

شجاعت تحسین برانگیز

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «محمدرضا ارتشدار» هفدهم فروردين سال 1347 در روستای هنگام شهرستان قیروکارزین دیده به جهان گشود. هفت سالگی به مدرسه رفت، تحصیلات خود را تا دوره ابتدایی گذراند و سپس و برای یاری به پدر به کار پرداخت.

دوران نوجوانیِ محمدرضا مصادف شد با ایام پیروزی انقلاب اسلامی که او همچون ديگر نوجوانان مشت‌های خود را گره کرده و خشم و انزجار خود را نسبت به حکومت طاغوت و اربابان خارجی‌اش اعلام کردند.

با شروع جنگ تحميلی علیه ایران، محمدرضا ندای حضرت امام(ره) را لبيک گفت و عازم جبهه شد. در مدت حضور خود در عمليات‌های والفجر 8 کربلای 4 و کربلای 5 شرکت کرد و رشادت‌هایی را از خود به یادگار گذاشت.

یکی از همرزمان این شهید بزرگوار در خاطره‌ای می‌گوید: «دومین بار که به جبهه زبیدات رفتیم، به خاطر دارم که حدود 15 روز در سرمای شدید زمستان، به علت آتش شدید سلاح‌های سنگین دشمن، جاده ارتباطی ما قطع شده بود. در این مدت برای رفع گرسنگی مجبور بودیم از نان‌های کپک زده که در گوشه‌ای انباشته شده بود، استفاده کنیم. یک مخزن نفتی در یکی از سنگرها بود که کاملاً زیر آتش دشمن قرار داشت و هیچ‌کس جرأت آوردن نفت از آن مخزن را نداشت و چندین نفر به همین طریق به شهادت رسیده بودند. اما محمدرضا با جسارت و شهامت فراوان، در تمامی این شب‌ها حدود 20 لیتر نفت از این مخزن 500 متری بیرون آورد و تمامی بچه‌ها مات و مبهوت رشادت محمدرضا شده بودند.

در یکی از همان شب‌ها، دشمن در یک حمله ما را غافلگیر کرد. در سنگر مشغول نگهبانی بودیم که محمدرضا به من اشاره کرد صدایی می‌شنود. وقتی بیشتر دقت کردیم، دیدیم که سربازان بعثی در دو طرف ما مشغول پیشروی هستند. او یکباره مرا رها کرده و به سمت سنگر فرماندهی دوید. وقتی از او پرسیدیم که چرا مرا تنها گذاشتی، در جواب گفت که فرمانده را در جریان امر قرار داده است. در آن زمان، در یک کیلومتری ما درگیری شروع شده بود. چند نارنجک پرتاب کردیم و دو نفر بر اثر انفجار نارنجک کشته شدند. محمدرضا دوباره ما را تنها گذاشت و به طرف درگیری رفت و حدود 2 ساعت بعد، در حالی که یکی از نیروهای بعثی را به اسارت گرفته بود، به نزد من آمد.»

وی سرانجام پس از رشادت های فراوان دوم بهمن ماه 1365 در عمليات کربلای 5 در شلمچه به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای هنگام قیر و کارزین به خاک سپرده شد.


انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده