درس زندگی برای یک عمر زندگی پربار
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «علی بخش شهادت» ششم شهریور سال 1342 در روستای پيراشکفت شهرستان ممسنی دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصيلات خود را تا مقطع راهنمایی گذراند. با شروع جنگ تحميلی راهی جبهههای جنگ شد و سرانجام چهارم بهمن سال 1365 بر اثر بمباران شیمیایی مجروح و سرانجام 14 بهمن سال 1365 به شهادت رسید.
متن وصیت «2» :
برادران استغفار و دعا را از ياد نبرديد كه بهترين درمانها براى تسكين دردهاست و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بينتان تفرقه نيندازد و شما را از روحانيت عظيم و اصيل و متعهد جدا نكنند، اگر چنين كرد روز بدبختى مسلمانان و روز جشن ابر قدرتهاست.
در فرامين امام بيشتر دقيق شويد و صحبتهایشان را با گوش دل بشنويد و عمل كنيد و خود را تسليم او سازيد و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ كنيد.
سخنى چند با مردم عزيز و شهيد پرور: اى برادران، اى مردم عزيز و اى دوستان و آشنايان همه بدانيد كه هدفم از آمدن به جبهه فقط رضاى خداوند بوده و بس. من فقط در راه خدا و براى خدا كشته شدهام.
اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خداوند نمىتوانيد جواب زينب سلام الله عليها را بدهيد كه تحمل 72 شهيد را نمود و همه مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه بفرستيد و اگر حتى جسد او را هم تحويل نگرفتيد مثل مادر وهب باشيد كه فرمود سرى را كه در راه خدا دادهام پس نمى گيرم.
و تو اى مادر مهربان و پيرو خط امام، از تو مىخواهم كه هرگز گريه نكنى به خاطر اينكه راه من راه انبياء خدا است و من به اين راهى كه نصيبم شد افتخار مىكنم و تو بايد نمونه زنهاى صدر اسلام باشى.
و از شما خواهش مىكنم كه مردم را دلدارى دهيد تا روحيه مردم بالا رود و هيچوقت ناراحتى و نگرانى در برابر مردم در چهره خودت راه مده و دليرانه و زينبوار بگو من را هم خدا پذيرفت و يكى از فرزندان رشيدم را در راه خدا دادم و افتخار میكنم كه چنين فرزندى داشتم كه در راه خدا بدهم و اگر رهبر ما جان بخواهد ما میدهيم.
درس زندگی
و تو اى پدر بزرگوارم میدانم كه آرزو داشتى، من فردى مفيد براى جامعه اسلامى باشم و آرزو داشتى كه من از خواهران و برادرانم مواظبت كنم، ناراحت نباش چون كه تو به آرزويت رسيدى و خواهران و برادران من از من درس زندگى آموختند و خواهشى كه از برادران و خواهرانم دارم اين است كه هرگز درس خود را رها نكنند تا بتوانند به اقتصاد و فرهنگ جمهورى اسلامى خدمت كنند.
و هميشه پيش مرگ حزب الله باشند و با منافقان كه خود را ضدامپرياليسم معرفى مى كنند ولى در ظاهر و باطن از كافر هم بدترند به مبارزه برخيزند و خار چشم آنان گردند. و در بسيج 20 ميليونى شركت كنيد تا بتوانيد بهتر به اسلام خدمت كنيد.
سخنى با پدر و مادرم: پدر و مادر عزيزم هر دو شما بيش از آن چه مورد انتظار من بود زحمت كشيديد، اين را خوب میدانم كه چه شبهايى را در كنار بستر من بيدار به سر برديد و رنجهاى فراوانى براى بزرگ كردن من كشيديد و من نتوانستم زحمات شما عزيزان را جبران نمايم.
و همچنين درمورد شما خواهران و برادرنم من شرمنده از اين هستم كه نتوانستم در طول عمرم براى شما و اسلام عزيزم و انقلاب اسلامى ايران و امت شهيد پرور ايران مفيد بوده باشم و اميدوارم كه با ريخته شدن خونم بتوانم قطرهاى از درياى رحمت بيكران خداوند متعال را سپاسگو باشم.
سنگر و تفنگی که بر زمین افتاده
در پايان از همه اقوام و آشنايان میخواهم كه براى بنده هيچ ناراحت نباشيد و سنگر من را خالى نگذاريد و تفنگم را روى زمين برداريد تا دشمن او را به عنوان غنيمت نبرد و هيچ وقت در هر لحظه اى كه هستيد براى اين حقير گريه نكنيد و اگر هم گريه ميكنيد خيلى كوتاه باشد و به خودتان آسيب نرسانيد و براى بنده لباس مشكى نپوشيد اين را تقاضا میكنم كه حتما لباس مشكى نپوشيد.
از تمام خواهرانم تقاضا دارم كه حتما حجاب اسلامى را رعايت كنيد چون كه حجاب شما از خون من كوبنده تر است و از كسانی كه حاضرند و اين وصيت نامه خوانده مىشود: اگر خوبى يا بدى از ما ديدهايد به بزرگوارى خودشان حلال كنيد.
همچنين از پدر و مادرم میخواهم كه مرا حلال كنيد و از تمام اقوام و خويشان خودم مىخواهم كه در دعاى كميل و توسل حتما شركت كنند و هيچ وقت امام عزيزمان را فراموش نكنند به اميد ديدار در روز قيامت. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته حقير شما على بخش شهادت. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى خمينى را نگهدار.
انتهای متن/