خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «41»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «محل گلوله‌های دشمن را که به سمت پايگاه دوم رها می‌شد، می‌ديدم که با توجه به محل آنها آن‌ها را زير خمپاره 81 گرفتم، پايگاه آن‌ها از من درخواست روشن کردن منطقه را نمود...» قسمت چهل و یکم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

فرار ضد انقلاب

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «هوشنگ رستمی» چهارم خرداد سال 1319 در خرم‌آباد لرستان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته علوم و فنون نظامی گذراند. اردیبهشت سال 1344 به استخدام ارتش درآمد. پس از سپری نمودن دوره‌های آموزشی، داوطلبانه به تيپ 55 هوابرد شيراز منتقل شد. سال 1357 با شروع درگیری در کردستان خود را به جبهه غرب رساند و تا پایان جنگ حضور مستمر در جبهه داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها مجاهدت 20 آذر سال 1369 در حین پاکسازی ميدان مين بر اثر انفجار مين به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت رضا خرم آباد به خاک سپرده شد.

قسمت «41» خاطره خودنوشت شهید «هوشنگ رستمی» :

شب پنجم فروردین سال 1360 پايگاه کله قندی که در فاصله 1500 متری من و در سمت راست من نسبت به شمال قرار داشت به شدت درگير گرديد. شهر و سپاه پاسداران در نزديکی ورودی شهر به شدت درگير بودند و گلوله‌های کلاشينکف و آر‌پی‌جی هفت بيداد می‌کرد.

من چون نسبتاً به کله قندی که پايگاه دوم بود سرتر بودم (اشراف داشتم)، محل گلوله‌های دشمن را که به سمت پايگاه دوم رها می‌شد، می‌ديدم که با توجه به محل آنها، آن‌ها را زير خمپاره 81 گرفتم، پايگاه آن‌ها از من درخواست روشن کردن منطقه را نمود، در کمتر از 15 ثانيه منطقه مورد نظر آن‌ها را که سمت شمال شرقی به پایگاهشان بود روشن ساختم.


ضد انقلاب آن شب سه نفر زخمی داشت، ولی کشته نداشتند و بدون اينکه موفق شوند، فرار کردند. پایگاه‌ها را با آر‌پی‌جی هفت به شدت کوبيده بودند و چندين نقطه از ساختمان آن‌ها آسيب ديده بود و بعضی‌ها تا پشت سدهای بسته شده ساختمان آمده بودند و چون چند نفری زندانی در سپاه بود، می‌خواستند که آن‌ها را آزاد کنند ولی خوشبختانه موفق نشدند و در اثر تيراندازی پاسدارها از آنجا دور شده بودند.

روز چهارم نزديک ساعت 6 عصريک زن هم در نزديکی سپاه پاسدارها گلوله خورده بود و وقتی که از در مسجد خارج می‌شد، توسط ضد انقلاب گلوله خورد و کشته شد؛ ضد انقلاب درست از کوچه روبرو رگبار آتش را روی آن باز کرده بود و تمام بدن او آبکش شده بود.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده