شهید مهدی شلانی

شهید مهدی شلانی
گفتگوی تصویری با همسر شهید «مهدی شلانی»

مَهدی، هیچ‌گاه کاری نکرد که از او ناراحت شوم

«والیه پیری» می‌گوید: 12 سال با مهدی زندگی کردم حتی یکبار هم از او ناراحت نشدم. با شهیدسید محمد سعید جعفری مثل برادر بود و با هم بودند در سردشت فرماندهی پادگان را به عهده داشت با او تماس می‌گیرند که نیاز به مهمات دارند که شهید خودش مهمات را می‌رساند و در راه برگشت با اصابت ترکش دشمن به شهادت می‌رسد.
خاطرات مراد حسین زاده دوست شهید مهدی شلانی؛

سفره ی خونین

صدای آژیر قرمز خبر از حمله ی دیگر می داد و فریاد و جیغ بچه ها در یک آن سکوت را شکست.موشکی به اطراف خانه ما اصابت کرد. دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم چشمم به جنازه هایی افتاد که توی حیاط افتاده بودند. خدایا باورم نمی شد چند لحظه قبل همه در حال صحبت بودند و حالا!...
طراحی و تولید: ایران سامانه