اي عزيزاني که به عنوان معلم و مربي در خدمت اميدان امام هستيد؛
بايد بكوشيد تا چون اختران تابناكى نظير امام امت ، مطهرى ، مفتح ، بهشتى همچون شمع بسوزيد و در سايه روشنائى خود دانش آموزان عزيز را از ظلمت بسوى نور بريد.
نوید شاهد فارس : شهيد معلم ،احمد کشاورز  در 12 اردیبهشت ماه 1340در فراشبند فارس دیده به جهان گشود. تحصيلات را تا ديپلم در رشته ي علوم تجربی گذراند. سپس جهت ادامه ي تحصيل راهي مرکز تربيت معلم شيراز گرديد . وی پس از اخذ فوق ديپلم از دانشسرا به شغل دبيري و مربي امور پرورشي در فراشبند همت گماشت. با شروع جنگ تحميلی تاب ماندن را نداشت و به سوي جبهه هاي نور عليه ظلمت شتافت و به جنگ با کافران شتافت . بدين جهت ابتدا با جهاد سازندگي اعزام گرديد و پس از آن در لشکر 19 فجر و سرانجام در لشکر 33 المهدي (عج) به رزم بي امان خود با کافران بعثي ادامه داد . در سال 1365 ازدواج نمود و حاصل اين ازدواج پسري به نام حميد است . چندين سال متوالي در ميدان مصاف با دشمنان بعثي بود . در سمت هاي مسئول دسته و گروهان و تبليغات و مسئوليت پايگاه در جبهه و معاونت گردان که پس از مجروح شدن برادر محمد صالح زارعي فرمانده ي گردان الفتح به سمت مسئول گردان انتخاب گرديد و در عمليات هاي بزرگي مانند : والفجر يک ، والفجر هشت ، خيبر ، بدر ، رمضان ، کربلاي پنج علمدار و پيشرو بود که کوه هاي سر به فلک کشيده و سراسر از برف پوشيده غرب از بوکان و ايلام و بيابان هاي تفتيده جنوب از جزيره ي مجنون تا خطوط شلمچه و اروند و فاو و باتلاق هاي هور الهويزه شاهد اين مدعاست . شهيد معلم احمد کشاورز سرانجام در شب پنجم مهرماه 1366 هجري شمسي در هنگام باز پس گيري قسمتي از خطوط مرزي ميهن اسلامي به مقام والای شهادت نائل آمد. روحش شاد





(وصيت نامه شهيد احمد کشاورز)

اللهم اجعلني من جندک فان جندک هم الغالبون و جعلني من حزبک هم المفلحون و اجعلني من اوليائک فان اوليائک لاخوف عليهم و لا هم يحزنون .

 سلام و درود بر رسولان حق از آدم تا خاتم . آن هدايت گراني که رسالت شان جهت تکامل و عروج معنوي انسان ها بود . درود بر اختران تابناک آسمان امامت و ولايت .

 سپاس و درود فراوان بر پير طريقت مان ، الگوي وحدت مان ، انساني که به حق وابسته ي به بقيه الله و تجلي حزب ا لله است . درود بر شهيدان طريق حق ، آنان که در اداء دين خود به اسلام دست حق يارشان گرديد و در خيل کاروان شدند و پاسداري از رسالت خونيشان را به ما سپردند .

خدايا تو شاهد باش که به عنوان بنده اي حقير و عاصي هر روز که از عمرم مي گذرد رسالت هاي سنگين تري را بر دوش خود احساس مي کنم . زيرا خود شاهد هستم که چگونه عزيزاني مظلومانه به ياري اسلام مي شتابند و دور از تمام سر و صداهائي که صاحبان زور و زر چون سراب به دنبال آمد پيکر راست قامت شان به خاک و خون کشيده مي شود.

 اما پروردگارا ، هميشه مناجاتم با ذات حق اين است که الهي رضا به رضائک و تسليماً لامرک ، خدايا از تو مي خواهم که در هر حال توفيقي شاملم بگرداني که خدمتگزاري بر اسلام باشم . اگر چه قابليت آن را ندارم و مي دانم که دلي محجوب را ملاقات با محبوب هرگز ميسر نيست امام در کلامت خواندم که فرمودي : لا تعفلوا من رحمه الله ، پس هرگز از فيض ورحمت خدا نا اميد نگشتم و تا آن جا که در توان داشتم چون عاشقي دلسوخته به سوي وصال معبود واقعي پر مي کشيدم و هميشه چگونه به ياد اين نداي الهام بخش الهي بودم که فرمودي . الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا . براستي دريافتم که چگونه هدايت در سبيل خود را به انسان هائي آموختي که ده ساله را يک شبه پيمودند .

 پس پرودگارا آن سبيل را به من بياموز تا قطره خون ناقابل خود را به پاي اين نهال بريزم ، شايد ممزوج شدن خونم با خون سرور شهيدان حسين بن علي (ع) دريچه ي رحمتي براي عاصي درگاه عشق در يوم الجزا شود والطاف خفيه الهي را شامل حالم گرداند .

اما اي عزيزان ، شايد الان که اين چند کلمه را به عنوان وصيت نامه براي شما قرائت مي شود حقير عاصي در بين شما نباشم . پس ، اي بازماندگان و اي دوستان حزب الله بدانيد و آگاه باشيد که آگاهانه و مشتاقانه در اين راه گام نهادم و تمام مصائب را با جان و دل پذيرفتم و رسيدن به وصال حق و رسيدن در جوارش جزء آرزوهاي ديرينه ام بود و افسوس مي خورم و خجالت مي کشيدم که چرا دوستان يکي پس از ديگري عزم ديار خوبان و صالحان مي کنند اما حقير هنوز مانده بودم و نظاره گرد بودم .

 اي انسان هاي مشتاق امام و اي ياران حزب الله بدانيد و آگاه باشيد که اين پيام الهي است که فرمود : اکثر کم للحق کار هين . پس شما بايد رنج ها و مصيبت هاي زيادتري را متحمل شويد و عزيزان ديگري چون حيدر و محمود را که هر وقت بياد شان مي افتم دلم آتش مي گرفت را تقديم اسلام کنيد تا حقانيت را به گوش اکثريت برسانيد که قرآن از آن ها ياد کرده است . و اما اي عزيزان بدانيد که به فرموده ي مولا علي (ع) الدنيا دار ممر لا دار مقر : دنيا سراي رفتن است نه جايگاه ماندن ، پس بدانيد که دير يا زود به اين کاروان مي پيونديد .

 اي دوستان و بازماندگان عزيز ، اميدوارم که طلب مغفرت براي شهداي اسلام و حقير فراموش نشود و هرگز در طول حيات خود دست از ياري اسلام و امام و انقلاب بر نداريد و با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا و امام و انقلاب دشمن و بر آنان سخت بگيريد . عزيزانم آگاه باشيد و از توطئه مزدوراني که در لباس ميش در آمده اند و مي خواهند با طرد نيروهاي مخلص خط امام زمينه را براي بازگشت مجدد استعمار مهيا نمايند . به شدت مبارزه نمائيد . و ياران حزب الله در ايجاد وحدت و اخوت و اخلاق اسلامي همچون گذشته مستحکم باقي بمانند و از کيد مکاران هيچ هراسي نداشته باشند که اين وعده ي الهي است که الا ان حزب الله هم الغالبون .

و اما شما اي برادران عزيز ، دانش آموزان ، اي اميدان امام،  مدتي بود که در خدمت شما انجام وظيفه مي کردم ، مي دانم که براي شما معلم خوبي نبودم ، زيرا شغل انبياء از آن انسان هائي است که در تهذيب نفس الگو باشند . اما خدايا تو شاهد باش که تا آن جا که در توان داشتم سعي مي کردم به اميدان امام خدمت کنم ، اگر چه شايستگي آن را نداشتم .
و شما اي عزيزان دانش آموز ، بدانيد که رسالت اين همه خون در آينده متوجه شما مي شود . پس سعي کنيد در آن سنگر مقدس همواره پاسدار ارزش هاي اسلام باشيد نگذاريد خارهائي در گلستان شما برويد و مواظب توطئه گران باشيد و نکند خداي ناکرده و از شما انسان هائي بي تفاوت نسبت به اسلام بسازند ، زيرا مکان شما جايگاهي است که دشمنان و منافقان خيلي در صدد آن هستند با نفوذ در آن به مقاصد شوم خود جامه ي عمل بپوشانند .


و شما اي عزيزاني که به عنوان معلم و مربي در خدمت اميدان امام هستيد هرگز به خود اجازه خيانت به اميدان امام را ندهيد و اگر شغل خود را به عنوان ارتزاق مادي انتخاب کرده ايد آن را رها کنيد . زيرا در يوم قبلي السرائر بايد جواب گوي معصومان باشيد .

 همكاران عزيز : بايد بكوشيد تا چون اختران تابناكى نظير امام امت ، مطهرى ، مفتح ، بهشتى همچون شمع بسوزيد و در سايه روشنائى خود دانش آموزان عزيز را از ظلمت بسوى نور بريد كه واقعا اين معصومان امانتهاى الهى هستند كه بدست شما سپرده شده اند و هميشه همكاران عزيز ، معلمى را نه بعنوان يك وسيله امر معاش بلكه بعنوان بر دوش كشنده يك رسالت الهى انتخاب كنيد.

و شما اي خواهران دانش آموز ، که در طول حياتم هرگز از سرنوشت تحصيل و عفت شما در سنگر انسان سازي غافل نبودم و به عنوان برادر شما و يک مسلمان نگران آن بودم که خداي نکرده فراموش نکنيد که شما رسالت زينب را بر دوش مي کشيد و خود واقفيد که پيام زينب از خون حسين (ع) اثرش کمتر نيست . پس اي مادران آينده شما را به اسارت زينب شير زن کربلا سوگند که پاسدار عفت و عصمت و پاکدامني و حجاب باشيد . زيرا الگوي شما زينب و فاطمه است .

و اما شما اي بازماندگان عزيزم ، پدر ، مادر ، خواهران و برادران اميدوارم که هميشه اين فرموده ي امام صادق (ع) را مد نظر داشته باشيد که مي فرمايد : المؤمن بمنزله الکفه الميزان ، کلما زيد في الايمان زيد في البلاء . هر چه که بر ميزان شما افزوده شود مصيبت شما زيادتر مي گردد . پس از مصائب نهراسيد زيرا اين بلاها و مصيبت ها وسيله اي براي تکامل معنويت و ايمان شماست . مي دانم که داغ عزيزاني چون حيدر و رضا و اسکندر تحملش مشکل است ، اما شما از داغ من نهراسيد و صبر را پيشه خود کنيد .

 پدر مهربانم مي دانم که از نظر ايمان در درجه اي هستي که به خاطر خدا تحمل مي کني اما تو اي مادرم از شهادت و مفقود شدن فرزندت هرگز دلگير مباش و در شهادتم صبر و شکيبائي را پيشه خود کن و هر وقت ناراحت شدي ديگر شهيدان و مفقودان را بياد بياور و ذکر خدا را فراموش مکن و اميدوارم حلالم کن ، زيرا براي من رنج هاي زيادي را متحمل شدي و زحمت هاي زياد کشيدي.

 اما شما اي برادران مهربانم بدانيد که رسالت عظيمي را بر دوش داريد . در هر سنگر و مقامي که هستيد پاسدار اسلام و انقلاب و فرمانبردار امام عزيز باشيد و مواظب باشيد که فرصت طلبان و منافقان و بي تفاوتان شما را گول ندهند. همچون گذشته طرفدار خط امام و نيروهاي امام باشيد و همان طور که خود در مشهد خونين حيدر (جفير) سوگند ياد کردم که پاسدار خط خونينش باشم ، شما نيز حافظ رسالت خونينم باشيد و در اين راه ثابت قدم باشيد .

 در پايان ،

 از امت حزب الله ،  عاجزانه مي خواهم که هر گونه بدي از اينجانب ديدند به خاطر خدا ببخشيد و از همه ي شما طلب مغفرت و آموزش دارم و اميدوارم که در سايه ي رهبري امام عزيزمان به خدمت خود به اسلام بيفزائيد . و از ولايت فقيه به عنوان خط انبياء تجليل کنيد و پشتيبان روحانيت مبارز باشيد . به اميد طول عمر امام عزيزمان تا ظهور دولت يار و در کنارش ، انشاءالله . اللهم اجعلني روحي مع السعداء و الشهداء رجاء ادعيه ي خالصانه دارم .
الحقير العاصي
 احمد کشاورز
28/11/63 


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی / مرکز اسناد ایثارگران فارس


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده