سيد احمد با دلی پر از محبت به اهل بیت در 19 رمضان به شهادت رسید و در سوم محرم به خاک سپرده شد.
عجین شدن خون شهید با رمضان و محرم

نوید شاهد فارس: شهيد سيد احمد معين شاهنگيان در بیست و دوم آبان ماه 1341 در تهران همراه با برادر ديگرش به دنيا آمد . و در خانواده مذهبي رشد پيدا کرد و بزرگ شد . بيشتر با پدر مأنوس بود ، سيد پيري که به خاندان علي عشق مي ورزيد و مي خواست تا فرزندش نيز چنين باشد مادرش دور از شهر خويش شيراز در تهران با سختي و مرارت به بزرگ کردن دو فرزند دو قلويش مي پرداخت و در اين راه پدر او ياري مي کرد . و در اين ميان مي کوشید تا او را به فضايل اخلاقي و تربيت اسلامي تا آن حد که در توان داشت آشنا سازد و او که هر روز بيشتر آنچه را که مي خواست در فرزندش مي یافت به او عشق مي ورزید . نه آن طور که به ديگران مي ورزيد.

 در زماني که سيد احمد در کلاس راهنمائي درس مي خواند عازم شيراز مي شوند و در آن ایام تظاهرات با شکوه مردم برعليه شاه در همه جا وسعت گرفته بود . سيد احمد با تمام توانائي خويش همراه با مردم در تظاهرات بر عليه شاه شرکت مي کزد . در 22 بهمن روزي که بر روي تاريخ جهانيان با خون نوشت که خون بر شمشير پيروز است در قيام دلاورانه مردم شيراز در شهرباني شرکت کرد و بعد از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي ايران به دستور رهبر کبير انقلاب در کميته ها به فعاليت پرداخت و در گروه مقاومت مسجد محل شرکت کرده و در اين ميان سعي مي کرد به کتابخانه مسجد سروساماني دهد .
پس از چندی سيد احمد در بسيج سپاه به فعاليت پرداخت و پس از آغاز جنگ تحمیلی چندین بار از این طریق راهي جبهه شد. مدتی بعد وارد سپاه پاسداران شد و لباس مقدس پاسداري را به تن کرد و مجدد راهي جبهه شد .

 او به راهی رفت که مي داند چه مي خواهد و به چه راهي قدم گذاشته و در پي چيست او که با پدر الفتي بس بزرگ ناگسستني دارد پدر را مي بوسد برادر را در آغوش مي فشارد .

و در وصیت نامه اش خطاب به مادر می نویسد روز شهادت من روز دامادي من است و می گوید :
روز شهادتم به مردم نقل و شيريني بده چون آن روز روز دامادي من است و اجازه مده به هيچکس که گريه کند مگر در عروسي کسي گريه مي کند که آنها برايم گريه کنند .
و خواهر را وصيت مي کند که به کوري چشم منافقين در شب هفت من تو عروسي کرده تا دشمن بداند که ما کيستيم و شهادت ميراث ماست و با افتخار سرافرازي راهي ميدان نبرد مي شود ، که اين همان چيزي است که پدر مي خواهد و اين فرمان کسي است که رهبرش است . و براستي اين چه حکمتي است که 19 رمضان شب ضربت خوردن علي (ع) جدش شهيد مي شود ، و اين چه مرهم خوبي است بر دل آن پدري که مي کوشد پسرش پيرو علي باشد . او که وصيت مي کند که در مراسم شهادتش به عزا ننشينند و سياه نپوشند . در ماه محرم ماه خون ،ماه قيام ، ماه حسين به خاک سپرده مي شود . و مادرش سياه مي پوشد نه براي پسرش براي حسينش ، و به مردم نقل و شيريني مي دهد نه براي آنکه پسرش مرده بلکه از آن رو که شهيد زنده است و به قول رهبر کبير انقلاب اسلامي امام خميني شهادت سعادت است .

آخرین پیام شهید در قالب نامه به خانواده که ناتمام ماند:

ما از خدائيم و به سوي او بازگشت مي کنيم . سلام بر مهدي (عج) رهائي بخش محرومان و سلام بر نماينده مهدي (عج) امام خميني رهبر کبيرمان پدر دلسوز بيچارگان و سلام بر شهيدان ادامه دهنده گان راه حسين (ع) و سلام بر پدر و مادر مهربانم که عمري برايم زحمت کشيدند و اينگونه تربيتم کردند .
 پدر تو مي داني که خون شهيد درخت تنومند اسلام را آبياري مي کند و من مي خواهم اگر خداي متعال قبول کند خون خود را به پاي اين درخت که مي رود جهانگير شود بريزم . پدر مي داني که ما امانتي خدا در نزد شما هستيم و اگر شهيد شدم برادران ديگرم را روانه جنگ کن و با خداي خود معامله کن که اين معامله پرسودترين معامله ماست و فراموش نکنيد که بزرگترين جهاد يعني با نفس را به آنها يادآوري کني و اين راهيست که خودم انتخاب کردم که با خداي خودم داد و ستد کنم . پدرجان ... ادامه نامه ناتمام ماند...

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی ، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده