شهادت 31 فروردین؛
شهيد مصطفي اخگر 16 ساله بود که به جبهه رفت 6 سال در جبهه خدمت کرد و بارها زخمی شد وی سرانجام در عملیات کربلای 10 به شهادت رسید.
گذری بر زندگی نامه شهيد از تبار عملیات کربلای 10
 
نوید شاهد فارس: شهيد مصطفي اخگر در 26 مرداد ماه 1343در يک خانواده مذهبي دیده به جهان گشود. تحصيلات خود را در سن شش سالگي در دبستان مجتهد آغاز و پس از گذراندن دوره راهنمائي در مدرسه ادب شهيد قائدي وارد هنرستان صنعتي دکتر علي شريعتي کازرون شد .

در بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي در حالي که در سن 13 سالگي بسر مي برد. در تمام تظاهرات شرکت می کرد و بارها از طرف مامورين حکومت نظامي تحت تعقيب قرار گرفت. ولي با چالاکي خاصي که داشت از چنگ آنان فرار کرده و به فعاليتهاي خود به نفع پيروزي انقلاب ادامه داد . در سال 1360 پس از فرا گيري آموزشهاي مختلف نظامي همراه با پسر عمه اش شهيد محمد تقي صادق زاده در عمليات ثامن الائمه شکست حصر آبادان شرکت و تا اينکه او به درجه رفيع شهادت نائل و مصطفی نیز زخمي و به کازرون برگشت و پس از بهبودي نسبی در عمليات طريق القدس به عنوان بي سيم چي شرکت نمود و هنگام عبور از يکي از پل هاي منطقه عملياتي با اصابت تير به دستش به کازرون برگشت و باز هم آرام ننشست و براي ادا تکليف اسلامي مجددا به جبهه عزيمت و در عمليات بيت المقدس شرکت کرد


پس از اتمام دوره  هنرستان با شرکت در کنکور سراسري در دانشگاه کرمان رشته مکانیک پذیرفته شد . ولي پس از چند روز اقامت در آن مجتمع مجددا به جبهه عزيمت و در تيپ المهدي به نبرد با صداميان پرداخت و در عملياتهاي مختلف همچون محرم و مسلم بن عقيل و والفجر دو  و چهار حضور داشت. در عملياتهاي فوق بارها مجروح مي شد ولي با اخلاق خاص و تقواي کاملي که داشت هيچگاه بروز نمي داد و از خانواده پنهان مي نمود و هنوز بهبودي کامل نيافته به جبهه عزيمت مي کرد.

 در سال 1364به گروهان امام موسي بن جعفر عليه السلام پیوست و مشغول خدمت شد. در عملياتهاي مختلف از جمله بدر و  والفجر 8 شرکت کرد و بعد از اتمام عمليات والفجر 8 در عمليات صاحب زمان عجل الله تعالي فرجه زخمي و براي معالجه به کازرون برگشت. بعد از بهبودي سطحي مجددا به جبهه عزيمت و در عمليات کربلاي 4 و 5 شرکت نمود و از اينکه با وجود اين مدت طولاني که در جبهه بسر مي برد خداوند فيض عظماي شهادت نصيبش نکرده بود ناراحت و غمناک بود و به دوستان خود گفته بود حتما ناخالصي هائي در من وجود دارد که خداوند مرا به فيض شهادت نمي رساند .

تبعيت از امام او را آنچنان فعال بار آورده بود که هيچ گاه در زندگي مشکلات خانوادگي و شخصي نتوانست مانع و يا عامل کندي کار او در حرکتهاي اجتماعي گردد و به تلاش در اتحاديه با رعايت تقوا آنچنان اعتقادي پيداکرده بود که در تمام مدت زندگي در شهرستان کمتر مي شود ياد داشت که در منزل بوده باشد و کمتر شبهائي در خانه بسر مي برد هنگام بازگشت از جبهه مستقيما به اتحاديه مي  رفت و بيشترين هم و غمش پرورش نوجواناني بود که در اتحاديه بودند و آنگاه که در بعد سياسي زندگيش نظاره مي کنيم که در تمام لحظات هيچگاه امام و خط امام را رها نکرده و در هيچ جناحي نلغزند .

او هيچگاه نمي توانست آرامش و بي خيالي در  برابر جنگ را براي خود تصور نمايد. به فرامين امام  در رابطه با نيروهاي نظامي آنچنان مقيد بود که هرگاه حرفي از جناح بندي ها و باند بازي ها به ميان مي آمد تبري خود را به علت رزمنده بودن اعلام مي داشت و از آلوده شدن محيط جبهه و گروههاي مقاومت بر جريانات سياسي که از ارکان سفارسات امام به رزمندگان بود شديدا رنج مي برد و لذا خود در جبهه و در لشکري بدور از يار و آشنا صرفا به منظور حفظ سلامت و تقواي خود آلوده نگشتن به غيبت و باند بازي هاي القائي دشمنان در جبهه ها به نبرد با صداميان مي پرداخت  .

 مدت شش سال تمام در جبهه بود بدون اينکه ژست رزمندگي در اعمال و رفتارش نمايان باشد و تظاهر بر اين امر خير نمايد و انس فراوان با قرآن داشت و قرائت سوره واقعه را هر شب قبل از خواب به ياران و دوستانش سفارش مي کرد . احساس عاطفي و سرشار نسبت به خانواده شهدا داشت و از تلاش و کوشش براي کسب و جلب و آرامش روحي براي آنان دريغ نداشته و آخر الامر در عمليات کربلاي 10 شرکت و پس از نشان دادن دلاوري هاي زياد و رشادتهاي فراوان از خود در صبح جمعه 31 فروردین ماه 1366در سردشت آذربایجان به آرزوي ديرينه خود یعنی شهادت رسيد.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده