دیدار با امام عصر در جبهه نبرد
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «احسان حدائق» سال 1340 در شيراز دیده به جهان گذاشت. 6 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سرگذاشت و دوران راهنمایی را در مدرسه ايران زمين گذراند. سال 1354 جهت ادامه تحصيل در دبيرستان ابوذر (شاهپور سابق) ثبت نام کرد و مدت 4 سال را در اين دبيرستان گذراند و موفق به اخذ ديپلم متوسطه در رشته علوم تجربی شد.
احسان از سال 1358 در حوزه علميه شيراز مشغول تحصيل شد و از اساتيد شيراز و علما بهره برد. قبل از انقلاب در تظاهرات و راهپيمايی و پخش اعلاميههای امام شرکت کرد و از این رو سال 1356 دو بار توسط ساواک دستگیر شد.
انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. احسان با تمام وجود برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشید. گروهی را تشکیل داد تا بر ضد گروهکها قیام کرد و خود رهبری این گروه را به عهده گرفت.
با آغاز جنگ تحمیلی مشتاقانه به سوی جبهه شتافت و میگفت در تمام موارد جنگ نظر امام را با جان و دل مي پذيرم و نظر امام براي من مطلق است.
مادر شهيد میگوید: احسان با این حال که مجروح بود اما شادابی خاصی داشت و دوستانش را تشويق میکرد که به جبهه بروند و جبهه ها را خالی نگذارند.
شهید حدائق دو بار به جبهه اعزام شد در مرتبه اول از طريق بسيج در عمليات طريق القدس شرکت کرد و از ناحيه بازو مجروح و مدتی در بيمارستان مشهد بستری شد. پس از بهبودی باز راهی جبهه شد. در عملياتهای طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس شرکت کرد.
یکی از همرزمانش از روحیهی بالای احسان روایت می کند و میگوید: احسان در جبهه از روحيهای عجيبی برخوردار بود. هر بار که عملياتی بود التماس میکرد که به همراه بچهها در آن عملیات شرکت کند. عمليات طريقالقدس وقتی مجروح شد عمليات را رها نکرد و این خود نیز موجب تقويت روحيهی همهی رزمندگان شد.
و برادر از آخرین دیدار عنوان می کند: روزی که احسان میخواست به جبهه اعزام شود بعد از ناهار چند ساعت نوحه خواند و بسيار گريه کرد و بعد نزد پدر رفت و از او حلاليت طلبيد و در آخرين لحظه خيلی برافروخته شده بود و چهرهای نورانی داشت. کیف لباسی خود را نبرد و وقتی به او گفتم لباسهايت را ببر گفت ديگر نيازی نيست.
یکی دیگر از همرزمان احسان میگوید: احسان در عملیات از فرمانده اجازه رفتن به خط را گرفت. ولی فرمانده اجازه نداد و به ناچار به عقب بازگشت. هنگامی که او را دیدم چهرهای نورانی داشت تا به حال احسان را اینگونه ندیده بودم. او را قسم دادم که علت نورانی شدن چهرهات را بگو. احسان گفت: قسمت می دهم تا وقتی زنده هستم این راز را به کسی نگویی. من امام زمان را ملاقات کردم و ایشان گفته اند که امشب مهمان ما هستی.
یکی از دوستان این شهید بزرگوار روایت می کند: شب با چهار نفر از همرزمان به خاکريز آمديم اسم شب را پرسیدند ولی هیچ یک از ما اسم شب را نمی دانستیم. احسان به پشت خاکريز رفت ، وقتي برگشت اسم شب را گفت. از احسان پرسیدم اسم شب را از کجا میدانستی؟ گفت يک نفر به من اطلاع داد. شب را به صبح رساندیم احسان را ناراحت دیدم که با خود زمزمه میکرد و می گفت قرار بود دیشب به مهمانی آقا بروم... چند لحظه بعد احسان شهید شد.
شهيد احسان حدائق سرانجام صبح دوم آبان ماه سال 1361 در عمليات بيت المقدس بر اثر اصابت تير به شهادت رسيد. پيکر پاکش در شيراز تشييع و در صحن مطهر احمد بن موسی (طبق وصيت) به خاک سپرده شد.
انتهای متن/
منبع: مرکز اسناد و ایثارگران فارس