شهادت هجدهم شهریور ؛
نزدیک به غروب ، صدای تلاوت آیات شهید داوودی طنین انداز سنگر بود . در همان لحظه، خمپاره ی 120 میلیمتری به سنگر خورد و نیمی از سنگر را تخریب و راه مسدود شد ...
مروری بر زندگی نامه شهيد مظفر داوودی

نوید شاهد فارس: شهيد مظفر داوودی در نهم دی ماه 1335 ديده به جهان گشود.

او به علت فقر مالي خانواده اش نتوانست به مدرسه برود و براي گذراندن زندگي دو شادوش پدر در مزرعه و در کارهاي ديگر خانواده شرکت مي کرد.

در اوايل دوران جوانی بدليل نداشتن زمين کافی برای کشت و زرع مجبور شد برای تأمين معاش خانواده اش بصورت مشارکت با کسانيکه زمين زراعتی زيادی داشتند کار کند او با اينکه بيشتر اوقات خود را صرف کار کردن می نمود، با اين حال در تمام مجالس دينی در آن موقع که توسط روحانيت برگزار مي شد شرکت مي نمود.

 گرچه او به مدرسه نرفت ولي با عزم و اراده راسخي که داشت توانست آن چه را که مي خواست بياموزد. او به راحتي آموخته بود که تنها راه رشد انسان به سوي کمال راه مکتب اسلام است او براي اين که اصول اساسي مکتب و روش و سيرت انبياء را بياموزد روزها کار مي کرد و شبها در مجالس مذهبي شرکت مي نمود، مي شنيد مي نوشت و ياد مي گرفت.

شهيد  داوودی در 17 سالگي بنا به وظيفه شرعی خود تشکيل خانواده داد. در بهمن سال 1354 علی رغم ميل باطنی اش به خدمت نظام وظيفه رفت و چهار ماه آموزشی را در پادگان خسروآبادي، آبادان سپري نمود و بقيه دوران سربازی به زادگاه خود بازگشت و به کار زراعت و کشاوري پرداخت.
مروری بر زندگی نامه شهيد مظفر داوودی

در سال 57 با آغاز انقلاب در تمام راهپيمايها و کارهاي تبليغاتي شرکت میکرد. قبل و بعد از پيروزي انقلاب خود را ملخصانه در خدمت انقلاب قرار داد و از انجام هيچ کاري در اين راه دريغ نداشت. در سال 59 با اولين اعلام جهت طي دوره احتياط خود را به پايگاه درياي بوشهر اعزام گرديد. در طي دوران احتياط در خونين شهر موفق به دريافت تشويق نامه هايي شد.

در سال 60 همراه با بسيج عمومي در گروه ضربت احمد بن موسی راهی منطقه غرب کشور شد و مدت دو ماه در غرب کشور با کفار بعثی جنگيد و در عمليات آزادسازی ارتفاعات 1052 شرکت داشت بعد از بازگشت از منطقه غرب در حمله شکست حصر آبادان شرکت نمود.

او در اوایل جنگ در دفتر خاطراتش از خواب صادقه خود می نویسد:
اول جنگ که شروع شد چند نفر بوديم که خواستيم به جبهه برویم شب خواب ديدم که در حال حرکت به جبهه هستم ، از درب خانه که بيرون آمدم، يک مرتبه ديدم سيد جواني جلو آمد به اين بنده حقير سر تا پا تقصیر سلام کرد دستي به دستم داد بنده خيلي ناراحت شدم .
به اين دليل ناراحت شدم چون بنده سلام جلو نکردم.اين سيد جوان به بنده گفت اين دست دادن محکم نبود بار ديگر دستت محکم به دستم بده و فرمود شما از اينجا تنها هستي در فکر رفقا نباشيد. خودم فهميدم که برادران یا با ما نمی آیند بوشهر. بعد برگشتن.
 این جوان که بود؟ آیا امام زمان بود ؟
مروری بر زندگی نامه شهيد مظفر داوودی



همرزمانش در خاطره ای از شجاعت شهید داوودی می نویسند:
سی ام خرداد ماه 63 در جزیره مجنون، در یک حمله ای شهید داوودی فرمانده ای گردان ما را به عهده داشت ...

در آن روز ، نزدیک به غروب ، صدای تلاوت آیات شهید داوودی طنین انداز سنگر بود .  در همان لحظه، خمپاره ی 120 میلیمتری به سنگر خورد و نیمی از سنگر را تخریب و راه مسدود شد . من در حال نامه نوشتن بودم با اضطراب به شهید داوودی نگاه کردم ولی دیدم او بدون توجه به این مورد قرآن می خواند و این کار او باعث شد بچه ها دوباره روحیه بگیرند .


بعد از اين مرحله به خانه برگشت و پس از مدتي استراحت دوباره به جبهه اعزام شد و در عمليات فتح المبين شرکت کرد. از شروع حمله فتح المبين تا حمله بيت المقدس که منجر به آزادی خونين شهر شد در جبهه های جنوب ماند. بعد از عمليات بيت المقدس و فتح المبين به عضويت سپاه درآمد.

 پس از عضويت در سپاه تا طرح مانور آزادي قدس در تعاون سپاه پاسداران نورآباد ممسني خدمت کرد، در طول اين مدت توانست رضايت خانواده هاي شهداء، اسراء رزمندگان را نسبت به انقلاب جلب نمايد و در حد توان و امکان به آنها خدمت نمود.

 در نوزدهم بهمن ماه 1362 عازم مناطق جنگي جنوب شد و در عمليات قدس 3 و عمليات پيروزمند قادر شرکت کرد.

 شهيد مظفر داوودی سرانجام در هجدهم شهریور ماه 1364 با سمت فرمانده گروهان امام مهدي (عج) واقع در منطقه اشنويه در تپه کلاهيه در یک درگیری تن به تن به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحش شاد.


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی ، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده