وصیت نامه شهید نوذر ايزدي / شهادت 27 فروردین
يکشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۳۲
در حقيقت مرگ براي عده اي چون گلوبند زيبائي بر حوريان و براي عده اي مرگ چون خاري است در گلوله هرگز پائين نمي رود.
نوید شاهد فارس : شهید نوذر ايزدي در
بیست و هفتم فروردین سال 1342 در روستای ايزدخواست در خانواده
مذهبی چشم به جهان گشود . تحصیلات خود را تا مقطع پنجم ابتدایی گذراند و پس
از آن به مطالعه ی کتب مذهبی پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و پس
از چندی در گردان
حضرت زينب به عنوان فرمانده دسته انجام وظيفه کرد و در عمليات های خيبر ،
بدر و قدس شرکت کرد . سپس جهت گذراندن آموزش نظامی به تهران رفت . پس از
بازگشت
در عملیات والفجر 8 و کربلاي چهار شرکت کرد . وی سرانجام در بیست و هفتم فروردین ماه 1366 در عمليات کربلاي
10 در منطقه کردستان عراق با مسئوليت گردان قمر بني هاشم به درجه رفيع شهادت نائل گرديد
وپس از اين همه تلاش سرانجام به آرزوي ديرينه اش رسيد.
(متن وصیت نامه)
هر نفسي مزه مرگ را خواهد چشيد.آنان که به هزار دليل زندگی می کنند نمی توانند به يک دليل بميرند و آنان که به يک دليل زندگي مي کنند به همان دليل نيز مي ميرند. بعد از يک عمر گناه حال بايد در يک آن براي آزمايش الهي آماده سفر مرگ شويم. بعد از يک عمر معصيت حال بايد نشست و بر يک عمر اشتباه و خطا افسوس بخوري بعد از يک عمر خنده حال بايد نشست و بر يک عمر اشتباه رفتن و نفهميدن گريست
چه عجيب است حال انساني و يا داستان آدمي که مي داند مي ميرد و بعد از مرگ او را به پای ميز محاکمه خواهند کشيد و او را بازخواست خواهند کرد. دست بر روي دست گذاشته مي خورد و مي خندد و خود را غرق در گناه مي کند و روز را به معصيت می گذراند و شب هنگام آسوده و بي خيال همراه شيفتگان روياها به خواب مي رود در حقيقت مرگ براي عده اي چون گلوبند زيبائي بر حوريان و براي عده اي مرگ چون خاري است در گلوله هرگز پائين نمي رود.
(حاسبو قبل ان تحاسبو) بعد از يک عمر حساب نکردن حال بايد حساب پس داد ديگر چاره ای جز گريه نيست، گريه به حال خويشتن و افسوس بر گذشته هائي که ديگر هيچ به عقب بر نمي گردد. گناهاني که تا ابد به وسيله روح نوشته شده اند،ديگر هيچ چاره اي نيست جز دعا که
خدايا: با عدالتت با من رفتار مکن که جز آتش جهنم چيزی نصيبم نيست با عفوت از من بگذر که جز عفو تو اميدی نيست. اي خدا من خود مي دانم که خطا از من است و هميشه مغلوب نفسم شده ام اما لطف و کرم تو نيز قابل توصيف است، خدايا مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار ده و مرا قرباني زائران مرقد امام حسين(ع) گردان و مرگم را زندگی برای ديگران ساز برای ميهنم، ملتم، دينم، برای مکتبم برای انقلابم برای مستضعفان برای آن سياه دربند برای سرخ رانده شده برای آن ضعيف بي چيز.
و اما برادران و خواهرانم و دوستان وتو اي آيتم اي پرورش دهنده روحم ما را فراري از مرگ نيست و در لحظه مرگ و زندگي چيزي جز افسوس نيست زندگي و عمر خويشتن را بيابيد که لحظه وداع گناهان گذشته معذب روحند و خدائي زندگي کنيد که به قول اميرالمؤمنين(ع) براي هر لحظه مردن آماده باشيد و از معصيت و گناه دوري کنيد
که امام عزيز فرموده اند: عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نکنيد و زياد در خود فرو نرويد که از خدا غافل نشويد زياد مخوريد که وقت برای خوردن زياد بخند که گريه ها در پيش داری و زياد مخواب که فرداها وسال ها به زير خاک بخوابی، زندگی چند صباحي بيش نيست نيامده در مي گذرد آن چنان مي گذرد چون آب که به دريا مي پيوندد و بدان که آخرين منزل گاه آخرتست و بدان که داستان قيامت داستاني حقيقي است.
اگرنمي داني سعي کن بداني اگر مي داني سعي کن ببيني و اگر مي بيني سعي کن عمل کني فردا دفترچه اعمالت را جلوت باز مي کنند آن وقت آيا چيزي براي گفتن داري البته جز يک افسوس، افسوس بر عمري که گذشت. در کودکي بازي، در جواني مستي، در پيري سستي، آخر کي خدا پرستي؟!
واما برادرم مي خواهم با زبان عاجزم و قلم ناتوانم برايت سفارشي کنم پيامي دهم، وصيتي کنم مي خواهم بگويم اين روحانيتي که هم اکنون پيشتاز و پرچم دار آزادگي در سراسر جهان و مبارزات جهاني اسلام است حفظش کن، هرچه به تو گفتند به خدا من آن ها را ديده ام بر منبرها و بر سنگرها با زبانشان و با قلمشان و با سلاحشان در جبهه ها جائي که ما را توان و شهامت رفتن نبود آنها رفتند.
به آن ها احترام بگذاريد البته آنهائي را نمي گويم که تنها چيزي از روحانيت دارند عبا وقبا وعمامه است،واسلام بدون مبارزه وجهاد وانقلاب وولايت فقيه.نه من آن روحانيتي را مي گويم که همواره فرياد مي زنند سياست ما عين ديانت ماست و دیانت عين سياست ماست وبه خصوص امام را هرگز تنها نگذارند که بايد فردا از اين اشتباه بزرگ افسوس ها بخوريد فقط اين را بدانيد اگر او نبود ما هنوز مي بايست بر سر صف سينماها با آن فيلم هاي آن چناني به سروکول هم زنيم ودر سالن هاي قمار به دعوا بپردازيم ويا فاحشه خانه ها آمالمان شده باشد وخيابان ها محل مستي و شرورت جوانانمان باشد و ما مي بايست ذلت پذيرش ظلم را به خاطر مصلحتي وبي اساس بپذيريم...
وما از مسلمان بودنمان چه داشتيم نماز که نبود روزه هائي که جز کشيدن گرسنگي چيزي در بر نداشت.به خدا من او را افتخار مذهبم ملتم ميهنم وهدفم مي دانم.نمي دانم تو آن ها را چه مي داني من آنها را مسلماني مجاهد،مجاهد اني مؤمن مؤمنا ني عابد،عابداني متقي،متقياني متواضع،متواضعاني سرکش،سرکشاني پيروز،پيروزي خروشان وخروشاني حق جو مي دانم وبايد بهتر از قبل فرمان بردار او باشيم که او فرمان بردار خداست.
آيت عزيزم اميدوارم وقتي بزرگ شدي رهروي بدون چون و چرا از خون شهدا باشي ودر آينده اگر دلت خواست وتوانستي يا لباس حسيني را بپوشي ويا لباس عباس را که حسين ها طلبه ها هستند وعباس ها پاسداران.
برادران و آيت عزيزم شما را وکيلتان مي کنم از جانب خودم تا بعد از مرگم راهم را ادامه دهي ومنافقين ونق زنها منافق کثيف را از روي زمين که زندگي آن ها چيزي جز نفس کشيدن نيست محو کنيد و هر کجا که هستيد و از هر کسي که ديديد که مي خواهد درباره جنگ و انقلابمان و رهبران مذهبي و دولت مردان نق بزنند و تضعيف و اشکال تراشي کنند به پوزشان بزنيد وبدانيد که بايد جنگ وصدور انقلاب ادامه داشته باشد تا اسلام در جهان تحقق پيدا کند واين را منافقان بدانند که ما اگر زنده بمانيم چون خاري در چشم آنهائيم ودر همه جا براي مبارزه حاضريم از دستاوردهاي انقلابمان دفاع کنيم.
خونمان در کوه وتپه ودره وچشمه سار وجنگل هاي کردستان جاري است وپايمان بر بغداد واسرائيل گوشمان به جماران وچشممان به کربلا وقدس واميد ونظرمان خداست واما دستمان يکي بر قرآن وديگري بر سلاحمان بر روي دشمنان از کفار ومنافقين واگر هم شهيد بشويم از قطره قطره خونمان دهها بلکه هزاران رزمنده تازه نفس بپا خيزند .
ودر آخر بگويم برادران غفلت نکنيد هم اکنون با ظهور مجدد اسلام انسان مي رود تا براي هميشه خليفه خدا در زمين شوند وبه آن مقامي که ذيحق آن است دست يابد پس به جبهه هاي جنگ بشتابيد که جبهه هاي جنگ براي جويندگان راه تکامل وانسانيت بهترين دانشگاه است.واما بستگانم اين را خوب توجه کنيد که انقلاب و جنگ هيچ احتياجي به من نداشته ووقتي که من خود را دريافتم احساس وظيفه در برابر فرامين اسلام کردم و در فرامين اسلام انقلاب بود و وقتي به انقلاب رو آوردم عهد بستم روي از آن برنگردانم ووقتي به جبهه رسيدم که هرگز تا زنده ام پشت به جبهه ها نکنم.
عزيزانم:خون شهدا را هميشه عزيز بداريد پيمان مقدسشان خون آن هاست و از شما مي خواهم که در مرگ من ناراحت نباشيد چون ما اين مظلوميت ها را از علي(ع) واين شهادت ها را از حسين(ع)به ارث برده ايم وبايد صبر را هم از زينب(س)درس بگيريم.ودر آخر بگويم من به هر که بد کرده ام وهر حقي را از کسي سلب کرده ام اميدوارم که مرا ببخشد که امروز سخت محتاجم.
والسلام نوذر ايزدي
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما