شهیدی که همیشه لبخند برلب داشت
سهشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۰۱
برادر شهید معتضدیان در خاطره ای می گوید: تمام دلهره پدرم این بود که صمد به جبهه برود از این جهت تمام سعی خود را کرد و او را به تهران فرستادند ولی پس مدتی خبر از جبهه آوردند.
تحصیلات خود را از هفت سالگی آغاز کرد . راهنمایی و در دبيرستان را در مدرسه ابوذر گذراند و موفق به اخذ ديپلم شد. در همان سال در کنکور سراسری رشته زبان قبول شد.
![او در همه حال لبخند برلبانش جاری بود او در همه حال لبخند برلبانش جاری بود](http://navideshahed.com/files/fa/news/1397/2/18/230466_634.jpg)
با شروع جنگ تحميلی درس را رها کرد و به سربازی رفت پدر تمام سعی خود را کرد تا او را در منطقه ای به دور از جنگ بفرستند او وارد ارتش شد و در لشکر 12 زرهی در تهران دوران آموزشی را گذراند.
برادرش می گوید:
«تمام دلهره پدرم این بود که صمد به جبهه برود از این جهت تمام سعی خود را کرد و او را به تهران فرستادند ولی پس از گذراندن دوره ی آموزشی صمد با یک شخصی که قرار بوده به جبهه برود جابه جا می شود.
صمد پسری مودب و خوش رو بود و در همه حال لبخند برلبانش جاری بود. از این رو پدر و مادرم دلبسته ی او بودند . صمد در مدتی که در جبهه حضور داشت زخمی می شود ولی به خانواده هیچ نگفت بود تا مبادا مانع رفتن وی به جبهه شوند.»
![او در همه حال لبخند برلبانش جاری بود او در همه حال لبخند برلبانش جاری بود](/files/fa/news/1397/2/18/230467_869.jpg)
شهید معتضدیان در وصیت نامه خود می نویسد:
«اميدوارم اگر شهيد شدم توانسته باشم نفاق را از خود دور كرده باشم. و به معناى واقعى شهيد شده باشم و زنجيرهاى دنيوى و مادى را از پايم باز كرده باشم تا بتوانم به راحتى پرواز كنم از خدا ميخواهم كه گناهان مرا ببخشد ...»
او در مناطق عملياتي خرمشهر و آبادان انجام وظيفه کرد و يکبار هم مجروح شد اما به خانواده اطلاع نمی دهند تا مبادا مانع از رفتن ايشان شوند .
سرانجام شهيد صمد معتضديان در 18 اردیبهشت 1361 در منطقه جنوب در عمليات بيت المقدس بر اثر اصابت ترکش به فيض شهادت نائل می آيد .
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
نظر شما