سواری اجباری
دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۶
مادر شهید "محمدمهدی فریدونی" در خاطره ای می گوید: گفت به به بوی غذاتون کل کوچه رو برداشته. هر غذایی می پختم همین را می‌گفت. کیفش را گذاشت گوشه خانه دست هایش را شست...
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید مدافع حرم "محمدمهدی فریدونی" در 30 شهریور سال 1366 در فسا دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته زبان انگلیسی گذراند.
سال1395
به سپاه پاسداران پیوست و به دلیل تخصص در رشته زبان انگلیسی ، به عنوان
مدرس در دانشگاه امام خامنه ای نیروی دریایی سپاه پاسداران ، مشغول فعالیت
شد . ولی به خاطر علاقه وافر به خدمت در یگان عملیاتی حضور در سوریه و دفاع
از حرم حضرت زینب (س) ، از فرصت تدریس چشم پوشی نمود و با وجود مخالفت
نیروی دریایی سپاه و دانشگاه ، با پافشاری فراوان ، به سپاه قدس پیوست. وی
سرانجام در عصر 13 خرداد ماه 1397 در 19 ماه مبارک رمضان «شب ضربت حضرت علی
(ع)» با زبان روزه به شهادت رسید.
متن خاطره:
"سواری اجباری"
گفت به به بوی غذاتون کل کوچه رو برداشته. هر غذایی می پختم همین را می‌گفت.
کیفش را گذاشت گوشه خانه دست هایش را شست. از دستشویی که آمد، دست هایش را نصفه نیمه با حوله آشپزخانه خشک کرد. گفتم آخه با اون حوله؟! انگار که نشنیده باشد یا خودش را زده باشد به نشنیدن، دوید سمتم و حوله را انداخت روی میز. من چاکر مامان جون خودم هستم! مرا گذاشت روی کولش و شروع کرد دویدن دور خانه. هنوز ملاقه دستم بود و همراه من روی هوا تاب می خورد. بچه منو بزار زمین! دیوونه شدی؟! خندید و نیمه دور دیگر چرخید و بعد گذاشتم زمین. دیگه دست هام خشک شدن. خندید و برگشت اتاقش.
بعد شام گفت، راستی فردا زودتر می آم. پرسیدم ناهار چی دوست داری برات درست کنم؟ بقیه دوغش را یک نفس یک نفس سر کشید و گفت مگه میشه شما چیزی درست کنی من دوست نداشته باشم همیشه همین را می‌گفت.
بعد شام گفت، راستی فردا زودتر می آم. پرسیدم ناهار چی دوست داری برات درست کنم؟ بقیه دوغش را یک نفس یک نفس سر کشید و گفت مگه میشه شما چیزی درست کنی من دوست نداشته باشم همیشه همین را می‌گفت.
انتهای متن/
منبع: کتاب "می شود بمانی"
نظر شما
