امتحان پایان ترم
چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۷
دوست شهید "محمدمهدی فریدونی" در خاطره ای می گوید: «جارو به دست مغازه را تمیز میکردم که محمد مهدی خندان و خوشحال سر رسید. نگاهی به ساعت کردم و گفتم: تو مگه امتحان نداشتی؟...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
سال1395 به سپاه پاسداران پیوست و به دلیل تخصص در رشته زبان انگلیسی ، به عنوان مدرس در دانشگاه امام خامنه ای نیروی دریایی سپاه پاسداران، مشغول فعالیت شد.
به خاطر علاقه وافر به خدمت در یگان عملیاتی حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) ، از فرصت تدریس چشم پوشی کرد و با وجود مخالفت نیروی دریایی سپاه و دانشگاه ، با پافشاری فراوان ، به سپاه قدس پیوست. وی سرانجام در عصر 13 خرداد ماه 1397 در 19 ماه مبارک رمضان «شب ضربت حضرت علی (ع)» با زبان روزه به شهادت رسید.
متن خاطره:
دوست شهید "محمدمهدی فریدونی" در خاطره ای می گوید: جارو به دست مغازه را تمیز میکردم که محمد مهدی خندان و خوشحال سر رسید. نگاهی به ساعت کردم و گفتم: «تو مگه امتحان نداشتی؟»
دوباره خندید، سرتکان داد و گفت: «تا حالا شده حساب روزها از دستت در بره؟» فکر کردم و دیدم شده، زیاد هم شده! همین را به او گفتم.
نشسته بود روی چهار پایۀ پلاستیکی و مرا نگاه میکرد. «بیدار که شدم خیال کردم شنبه ست. یه کم تو جام غلت خوردم تا بالاخره پا شدم رفتم حموم. سرم رو که شستم، هر چی فکر کردم غروب جمعه یادم نیومد.
دوش رو که باز کردم آب سرد ریخت رو سرم و تازه دوزاریم افتاد که امروز دوشنبه ست! از حموم دویدم بیرون که زود حاضر شم برم سر جلسه و امتحان اما کار از کار گذشته بود. با خیال راحت خودم رو خشک کردم لباس پوشیدم که بیام پیشت». تمام مدتی که این ماجرا را تعریف میکرد میخندید. «یعنی موند برای تابستون؟» سر تکان داد و تایید کرد.
چند وقت بعد دوباره همان درس را امتحانداد. با هــم رفته بودیم کافینت که نمرههایش را ببینیم. دستش را روی یکی از بیستها گذاشت و گفت: «این همون درسهها»! وقتی خندید، متوجه شدم کدام را میگوید.
انتهای متن/
منبع: کتاب می شود بمانی
نظر شما