نوید شاهد - شهيد "نورالله نوربخش" در وصیت نامه خود می نویسد: «اميدوارم که اگر روزي خداوند بزرگ شهادت را نصيبم نمود ناراحت نباشيد که برايم حنابندان نگرفتی چون مي دانم که اگر لايق باشم و...» متن کامل وصیت نامه این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خون شهادتم، حنای دامادیم

به گزارش نوید شاهد فارس،شهيد "نورالله نوربخش" پنجم خرداد ماه 1338 در خانواده ای مذهبی و کشاورز در روستای «خرم مکان»ديده به جهان گشود. او در مزرعه زیبای روستا در دامن پدر و مادری زحمت کش پرورش یافت و رشادت و شجاعت و چابکی همراه با صداقت و پاکی را آموخت. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و دوران ابتدایی را با بهترین نمرات گذراند. پس از آن به علت نبود مدرسه ترک تحصیل کرد. در دوران انقلاب اسلامی دوشادوش مردم روستا در تظاهرات شرکت می کرد. با رسیدن به سن 18 سالگی به خدمت سربازی در تیپ 55 هوابرد مشغول شد. پس از چندی به عنوان بی سیم چی به جبهه اعزام شد. وی سرانجام 30 مهر ماه 1360 در دهلاویه به شهادت رسید.

متن وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحيم / و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله بل احياء عند ربهم يرزقون. به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان از هابيل تا حسين (ع) و از حسين (ع) تا شهدای کربلای خمينی. با حمد و سپاس خدواند يکتا که يگانه معبود بی همتا و بی شريک است.

شهادتم را به گونه ای رقم بزن که امام حسین شفاعتم کند
الهی مرا از بندگان خاص خود قرا بده تا توفيق حرکت در جهاد فی سبيل الله را پيدا کنم. خدای بزرگ اگر چه گناهکارم و سرتاسر وجودم نافرمانی توست اما رحم کن و شهادت را نصيبم گردان و شهادتي حق و خالصانه و بدون ريا و مقبول درگاهت بگردان به گونه ای که تکه تکه بدنم و رگ های بريده ام در آخرت باعث شودند که امام علی(ع) به فريادم رسد و امام حسين(ع) سرور و سالار شهيدان شفاعتم کند و مولايم امام زمان (عج) مرا جزء غلامان و سربازان خويش حساب بنمايد .

مردن با عزت را از سرور شهيدان آموختم
مادرم حال که زندگي شرم آورم برای اسلام اثری نداشت شايد مرگ من کمک کوچکی به اسلام باشد. مردن با عزت را از سرور شهيدان حسين (ع) آموختم و که خون سرخ درخت پر شکوه انقلاب اسلامي را آبياري کند و درختي که پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) با مشقت فراوان و حضرت علي (ع) با جنگ و امام حسين(ع) با خون دل و سرورم حسين (ع) با سر از بدن جدا کاشتند و حال نيز به دست فرزندانشان خميني بزرگ افتاده است و بر ماست که مردانه بايستيم و آن چه اين درخت زنده و پايدرا بماند.

خون شهادتم، حنای دامادیم
مادرم تاج سرم اگر چه من فرزندی خوب براي شما نبودم و آن چه را که شما از من انتظار داشتيد نتواسنتيم برآوده کنم آن زحمت هايی که دوران کودکي در پای گهواره ام کشيدی و شب های سياه را با اميد به اين که فردا آرزوهايت را برآورده کنم برايم مي خوندي و بيدار مي ماندي ولي تاکنون نتوانستيم جبران يک لحظه زحمتهاي شما را بنمايم. اميدوارم که اگر روزي خداوند بزرگ شهادت را نصيبم نمود ناراحت نباشيد که برايم حنابندان نگرفتي چون مي دانم که اگر لايق باشم مولايم علي (ع) در هنگام مرگم با خون خودم برايم حنا بندان مي کند و دستانم را مي گيرد.

حلالم کن
مادر عزيزم وصيت من به شما اين است که اگر قطعه ای از بدنم برايتان هديه فرستادند و با اين که در صورتی لباسم يا پلاکم آن را به نزد پدرم و در کنارش به يادگاری بسپاری تا يادگاري براي برادرانم و خواهرانم و شما مادر عزيزم در آن ديار غربت باشم. مادرجان حلالم کن که اگر فرزند حقيرت خداوند بزرگ بر او لطف داشت که جام شهادت را بنوشد و در آخرتم آرامش داشته باشم.
دستان پر مهرت را مي بوسم و تا قيامت شرمنده زحمات شما ماندم و خدای بزرگ از تو می خواهم اگر من کشته شدم در راه خودت و در زير پرچم دين پيغمبرت و با اوليات و دوستانت قرار دهي و از تو مي خواهم دشمنان و دشمنان رسولت را به قتل برسانی.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده