خون شهدا، آزادی و سعادت نسل های آینده کشور
به گزارش نوید شاهد فارس، استوار دوم شهید "خيرالله قاسمی" ششم دی ماه 1340 در روستای بيدگرد در خانواده ای مذهبی و فقير ديده به جهان گشود .
7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدايی را در مدرسه منگودرز با موفقيت به پایان رساند. سپس جهت ادامه تحصیل به مدرسه راهنمايی مصيری رفت و سه ساله راهنمایی را گذراند. پس از آن به علت فقر خانواده ترک تحصیل کرد. اوايل سال 1357 در امتحان گروهبانی پذیرفته شد و همان سال مصادف با انقلاب شکوهمند اسلامی شد. یکم اسفند سال 1357 جهت آموزش گروهبانی به شيراز رفت و مدت يک سال آموزشی را گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و سرانجام 25 آذر ماه 1364 در جبهه زبيدات با اصابت ترکش به شهادت رسید.
متن وصیت نامه:
بسم رب الشهداء و الصدیقین وصیت نامۀ گروهبان دوم خیراله قاسمی، ما مبارزه سخت و بی امان خود را علیه آمریکا شروع کرده ایم و امیدواریم فرزندانمان با آزادی از زیر یوغ ستمکاران پرچم توحید را در سراسر جهان برپا کنند.
حلقه ای در موج شهادت
سخنان خودم را با یاد و نام خدا آغاز می کنم اول سخنم با مادر مهربان و عزیزم است سلام بر تو و تمام مادران فداکار و زینب گونه، و درود بر مربی شما فاطمه زهرا (علیه السلام). مادرم در معراج رفتنم لحظه هایم خون می طلبد و من که حلقه ای در این موج شهادتم، بی صبرانه انتظار مرگی را می کشم که شفق وار مرا می طلبد. در این هیاهو که از هر سو به انقلابم و امتم بوی هراس می آید مرا که سربازی حقیرم در کاروان سرخ خمین مشتاقانه و عاشقانه فرش شدن و به خون پیوستن می کنم گرچه مرگ من کوچک و حقیر می باشد ولی با رفتن من حلقه عشق طالبان را به سوی خود طلب می کند و من چون موج خروشان زندگی بوی حیات و جوانمردی و گستاخی می آفرینم ذلت را پاره خواهم کرد و اسارت بندگی را خواهم شکست در قلۀ بلند افتخار و انتخاب و نتوانستن را به توانستن خواهم کشاند.
در سوگم گریه و زاری نکنید
مادر جان می دانم که با الهام گرفتن از زینب کبری در سوگ من گریه و زاری نخواهی کرد و نباید هم بکنی چون با استقامت و تحمل این ناراحتی و فقدان دشمن شکست خورده را رسواتر خواهد کرد و با این کارهایت قول می دهم که روحم شادتر می شود.
مرگ لبخندی جاودانه
سخنانی بس کوتاه و آموزنده با خواهرانم و برادر ارجمند و عزیزم: سلام از لحظه لحظه انسان های شریفی است که مرگ برایشان یک لبخند جاودانی است و پیروزی یک امید بزرگ. عزیزانم من برای ادامه وظیفه انسانی و اسلامی به طور داوطلب برای نبرد با تجاوزگران صدام کافر به جبهه نبرد حق علیه باطل اعزام شدم و راهی که به آن قدم گذاشته ام و برای آن مبارزه می کنم راه سرخ حسین(ع) رهبر آزادگان(تشیع علوی) و هابیلیان تاریخ است که این مبارزات حق طلبانه رهایی بخش و ایثارگری جوانان مکتبی و پاک باز انقلابی با این همه اخلاص و شور و شوق به من و تمام همرزمانم تو به پیروزی و ظفر می دهد.
خون شهدا، آزادی و سعادت نسل های آینده کشور
پیامم این است که از دست آوردهای انقلاب اسلامی که از خون هزاران شهید به بار نشسته است حراست و پاسداری نمائید و از شما می خواهم که از بابت من ناراحت و غمگین نباشید که به قول استاد شهید مرتضی مطهری آزادی و سعادت نسل های آینده کشور در همین خون های پاک شهدا می باشد من از تشریفات خوشم نمی آید. در مجلس ترحیمم نوار قرآن بگذارید و عکس های رهبر انقلاب که پاره قلبم است را بر در و دیوار نصب کنید و مرا در وادی رحمت نزد برادران پاسدار دفن کنید.
جوانان؛ ابر باشید و بر مستضعفان ببارید
در پایان سخنانم از خداوند متعال سلامتی امام امت خمینی بزرگ و سعادت او و پیروزی شما عزیزان و پیروزی رزمندگان اسلام را بر قوای کفر صدامی از خدای تبارک و تعالی آرزومندم. سخن آخرم با جوانان سلحشور و حزب الهی می باشد. 1- چون ابر باشید بر مستضعفان ببارید و شمشیری باشید بر مستکبرین فرود آئید و نوری باشید که ظلمت جعل را بزدائید و روحی باشید که جامعه را زنده کنید چون سیل بخروشید و کاخ های ستم را ویران سازید و چون آتش شعله کنید و خانه حیات توطئه گران را بسوزانید ! " نصر من الله و فتح قریب (یاری از جانب خداست و پیروزی نزدیک است )" «سرباز کوچک روح اله خیراله قاسمی. خدایا خدیا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. والسلام .
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس