نوید شاهد_ شهید "شيرازد اميری" خواهر شهید "شیرزاد امیری" در خاطره ای می گوید: (ایام نوروز فرا رسید. مادرم بسیار ناراحت بود و سخت بیمار. حتی توان راه رفتن را هم نداشت. دو سه روز از عید نوروز می گذشت. باران رحمت الهی می بارید که...) متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
نوروز و دیدار با مادر
 
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید "شيرازد اميری" 15 فرودين سال 1342 در سیاه چادرهای عشايری باصري تيره عبدالهي در خانواده‌اي مذهبي دیده به جهان گشود. دوران کودکي را را در ايل با آداب و رسوم ساده و طبیعت بکر فارس گذراند. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سرگذاشت. پس از آن در آزمون (دانش آموزان ممتاز) براي تحصيل در دبيرستان شبانه روزي عشایري پذیرفته شد و دوران راهنمايي و دبيرستان را در آن جا گذارند.

با پیروزی انقلاب اسلامی و اخذ ديپلم در جهاد سازندگي عشايري کار خود را شروع کرد. پس از چندی در کنکور تربيت معلم شرکت کرد و در مرکز معلم اقليد پذیرفته شد. با آغاز جنگ تحمیلی با گروهي از دانشجويان تربيت معلم راهي جبهه جنگ شد.

 وی سرانجام 14 مرداد ماه 1367 در جبهه شوشتر به شهادت رسيد.

متن خاطره: نوروز و دیدار با مادر

خواهر شهید "شیرزاد امیری" در خاطره ای می گوید: با آغاز جنگ تحمیلی شیرزاد دفاع از کشور را یک وظیفه دانست و عازم جبهه شد.

روز اعزام رو به مادرم گفت: «مادر جان ناراحت نباش شما یک امانت الهی دارید که بلاخره باید آن امانت را پس بدهید.»

دو سه هفته ای از اعزامش می گذشت در این مدت فقط یک نامه از او به دستمان رسیده بود. باز هم منتظر بودیم ولی مدتی خبری از او نشد. تا اینکه ایام نوروز فرا رسید. مادرم بسیار ناراحت بود و سخت بیمار. حتی توان راه رفتن را هم نداشت. دو سه روز از عید نوروز می گذشت. باران رحمت الهی می بارید، من در حیاط مشغول کاری بودم. ناگهان دیدم سربازی وارد حیاط شد. اول او را نشناختم. چند قدمی که جلوتر آمد دیدم برادرم است. مادرم را صدا زدم و گفتم: مامان شیرزاد...

مادرم که توان راه رفتن را هم نداشت خداوند توانی به او داد و به عشق فرزند دوان دوان به حیاط آمد و برادرم را در آغوش گرفت و به شدت گریه کرد...

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده