نوید شاهد - شهيد "علی اکبر افضل" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «در باغی بزرگ که انتهای آن معلوم بود قدم می زدم. باغی بود که فقط می توان آن را در خيال جلوه دهم. درختان سر به فلک کشيده اش و آبشارهای زيبايش و ...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

آرامشی عجیب در بهشتی زیبا

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "علی اکبر افضل" 29 آذر سال 1338 در خانواده ای مذهبی در آبادان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدايی و راهنمايی را با موفقيت پشت سرگذاشت. دوران دبیرستان را تا سوم در رشته علوم تجربی گذراند. ولی پس از آن به علت فعاليت های اجتماعی و اشتغال به کار موفق به اتمام تحصيل نشد.
با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. سال 1362 در جهاد سازندگی اقليد به عنوان مسئول ستاد بازسازی مناطق جنگی و جمع آوری کمک های مردمی مشغول به کار شد. پس از چندی بنا به نیاز در سپاه پاسداران به عنوان مسئول يکی از گردان های تيپ 15 لشکر امام حسن(ع) معرفی شد.

خرداد سال 1363 ازدواج کرد ولی این امر مانع رفتن او به جبهه نشد. وی سرانجام 21 اسفند ماه 1363 در عمليات خیبر، جزاير مجنون بر اثر اصابت ترکش به درجه رفيع شهادت نائل آمد. پیکر پاک این شهید گرانقدر در گلزار شهدای اقلید به خاک سپرده شد.

متن خاطره: آرامشی عجیب در بهشتی زیبا

مولايم: من بنده گنهکارت شبی از شب ها که در سال گذشته پيش از عمليات خيبر رويایی در خواب چنين ديدم.

خواب ديدم در باغی بزرگ که انتهای آن معلوم بود قدم می زدم. باغی بود که فقط می توان آن را در خيال جلوه دهم. درختان سر به فلک کشيده اش و آبشارهای زيبايش و رودهای پر از آب زلالش و آسمان صاف و پاکش در شب فرو رفته و ماه با تمام سيمايش و تک تک ستارگان درخشانش چشمم را خيره کرد و به آسايشی خاص و آرامشی کامل، قدم می زدم که ناگهان رو به رو با امام خمينی برخورد کردم.

سيمايش با سيمای کنونيش خيلی فرق داشت. لبخندی زيبا و دلنشين بر لب داشت. ماه از پشت سر به او نور می تاباند و امام هم داشت قدم می زد که با او برخورد کردم. از ديدن چهره زيبای امام به وجد آمدم که از خواب بيدار شدم.

انتهای متن/

منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده