خاطره روزنوشت شهيد خیرالله الطافی «1»
نوید شاهد - شهيد "خیرالله الطافی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «20 دی ماه صبح زود بعد از ملاقات با فرمانده تيپ جهت شروع کار به مقر تيپ سيدالشهدا (ع) رفته و از آنجا نيز به روستایی در منطقه چنگوله رفته و پايگاهی ايجاد کرديم که... » متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

راه اندازی پایگاه در چنگوله

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "خیرالله الطافی" ششم اردیبهشت سال 1340 در روستای امامزاده اسماعيل از توابع شهرستان اقليد ديده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و دوران تحصیلی خود را در شهرستان مرودشت تا مقطع دیپلم رشته علوم انسانی گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. سال 1363 فرماندهی سپاه پاسداران منطقه بيضاء را به عهده گرفت. پس از یک سال به فرماندهی سپاه قيرو کارزين منصوب و به خدمت مشغول شد. او در عملیات های متعددی شرکت کرد و سرانجام چهارم تیر ماه 1367 با سمت فرماندهی عملیات در جزيره مجنون به شهادت رسید.

متن خاطره روزنوشت: معاون فرمانده عمليات، گروهان سوم

بسم الله الرحمن الرحيم/  بالاخره امروز بعد از ساعت ها دوندگی ساعت 17:30 عصر جهت آمدن به دهلران سوار قطار تهران ـ انديمشک شده و با سختی نه چندان زياد در ساعت 10 صبح روز بعد به انديمشک رسيده و از آنجا با سختی زياد خود را به دهلران رسانديم.

16دی 1361 اتفاق جالبی پيش نيامد و از امروز کارم را به عنوان معاون فرمانده عمليات گروهان سوم شروع کردم. 17دی 1361 امروز هم همچنان به کار سازماندهی افراد گردان سپری شد. 18 دی ماه 1361 امروز هم به شکل روز قبل سپری شد و در آخر شب توسط برادر امينيان فرمانده سپاه به ما گفته شد که بايد برای شناسائی مواضع مزدوران عراقی در محور چنگوله فردا به آن منطقه برويم.

راه اندازی پایگاه در چنگوله
19 دی ماه 1361 امروز صبح زود با تجهيزات کامل به اتفاق برادر آصف نژاد و ساير برادران به طرف قرارگاه اميرالمؤمنين حرکت کرده و بعدازظهر به آنجا رسيدم و بعد از صحبت هایی جهت استراحت به تيپ اميرالمؤمنين رفتيم. 20 دی ماه 1361 صبح زود بعد از ملاقات با فرمانده تيپ جهت شروع کار به مقر تيپ سيد الشهدا(ع) رفته و از آنجا نيز به روستایی در منطقه چنگوله رفته و پايگاهی ايجاد کرديم.

اعزام به منطقه

21 دی ماه 1361 امروز صبح زود کليه برادران به سه دسته تقسيم شدند و هر کدام به طرف منطقه تعيين شده حرکت کردند من هم نيز در يکی از دسته ها به طرف ارتفاعات که دو پاسگاه مزدوران در آنجا قرار داشت و در پشت پاسگاه ها جاده آسفالته تدارکاتی دشمن قرار داشت و ما نيز جهت ديدن جاده و ميزان استعداد نظامی دشمن و بررسی طرح حمله به جاده تدارکاتی اعزام شده بوديم. خلاصه برای انجام اين کار بعد از عبور از خط مقدم خود با 6 ساعت پياده روی، تقريباً به 700 متری مزدوران رسيده و در بالای ارتفاعات مستقر شده و با دوربين مواضع دشمن را بررسی نموده و چون مقداری از امکانات دشمن در پشت تپه‌ها بود، چهار تن از برادران همراه برای ديدن بهتر 200 متر نيز جلو کشيده و ما نيز از همان جای اول به پشتيبانی برادران پرداخته خلاصه بعد از بررسی کامل مواضع نظامی دشمن با سختی زياده برگشتيم و حدوداً ساعت 6 بعدازظهر به پايگاه رسيديم. در پايگاه هر سه دسته مواضع خود را برای يکديگر شرح داديم.

فرماندهان تيپ
22 دی ماه 1361 امروز کاری نداشته فقط بعد ازظهر جلسه ای با حضور فرماندهان تيپ تشکيل شده ما چيزهايی را که ديده بوديم و طرح هايی را که داشتيم با فرماندهان در ميان گذاشتيم و بعد از بررسی مسائل شب ساعت 11 به دهلران بازگشتيم. 23 دی ماه 1361 از امروز باز به کار سازماندهی و تمرين گردان پرداختيم و تا روز 4 بهمن 1361 ديگر کاری نداشتيم و فقط مزدوران که از حمله آگاه شده بودند مرتباً روزی دو تا 7 بار دهلران را بمباران خوشه ای می کردند که به لطف خدا يا در بيابان ها می افتاد يا در ميان گله های گوسفند و يا منفجر نمی شد که يکی از بمب های عمل نشده را به اتفاق ساير برادران و برادر علی محمدی به خارج شهر منتقل کرده و در آنجا منهدم نموديم.

قرارگاه نجف اشرف

11 بهمن 1361 از امروز ديگر بچه ها برای حرکت به سوی دشمن لحظه شماری می کنند چون طبق اطلاعات رسيده از حمله است و ما صبح ساعت ده برای انجام آخرين کارها به دزفول قرارگاه نجف اشرف رفتيم و وقتی برگشتيم متوجه شديم حمله عقب افتاده. 5 بهمن 1361 امروز نيز در انتظار حرکت بسر برديم و در آخر شب دوباره اطلاع دادند که حمله به تاخير افتاده.

انتهای متن/

منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده