خاطره روز نوشت یک شهید دو روز قبل از شهادت
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "راهدار حسينی" 19 تیر ماه 1344 در روستای جانی آباد از توابع بخش ميمند فارس دیده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايی را در روستا گذراند. پس از آن به علت عدم امکانات تحصيلی موفق به ادامه تحصیل نشد. سال 1361 جهت اعزام به جبهه آموزش های بسيج را طی کرد و راهی جبهه شد. سال 1364 به عنوان پاسدار وظيفه مجدد راهی جبهه جنگ شد. وی سرانجام هفتم مرداد ماه 1365 در منطقه جانداران مهاباد در يک درگيری شبانه به درجه رفيع شهادت نائل آمد. پيکر پاکش پس از چند روز تشییع شد و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
خاطره روز نوشت شهید تا دو روز قبل از شهادت:
بسم الله الرحمن الرحيم / 20 فروردین 1365 به شيراز آمديم و ظهر به ما گوجه و پنير دادند. 25 فروردین 1365 ما را به راهپيمايی بردند و شاهچراغ را زيارت کرديم. ناصر از ما جدا شد و ما خيلی ناراحت شديم. 28 فروردین 1365 ما را از شيراز حرکت دادند و برای اروميه به راه افتاديم. خيلی از شهرها مثل اصفهان را زير پا گذاشتيم. روز بعد از تهران و تبريز و آباده و شهرستان های ديگر گذشتيم و شب اين روز به اروميه رسيديم ساعت 1:30 بامداد. 30 فروردین 1365 يک نامه برای پدرم نوشتم. در این روز ما را از اروميه به پادگان آموزش قدس قوشچی اعزام کردند.
هواپيماهای عراقی
در تاريخ 8 اردیبهشت 1365 لباس دادند در تاريخ 12 اردیبهشت 1365 کلاس ها شروع شد. تاريخ 25 اردیبهشت 1365 به راهپيمايی رفتيم و حدود 45 کيلومتر راهپيمايي کرديم.تاريخ 14 خرداد 1365 هواپيماهای عراقی زياد ما را ترساندند و زياد پائين آمدند تاريخ 14 خرداد 1365 ما را به خط کردند و گفتند امروز شما را به مرخصی می فرستيم. تاريخ 20 خرداد 1365 به شيراز آمديم و بليط برای تهران گرفتيم و روز 21 به تهران رسيديم و 2 عکس هم در ميدان آنجا با خانعلی گرفتيم تاريخ 22 خرداد 1365 به پادگان قوشيخی رسيديم.
تنبیه به سبک پادگان
تاريخ 22 خرداد 1365 کاری بر سر ما آوردند ديگر حال راه رفتن را نداشتي. ما را زياد پامرغی و کلاغ پر بردند برای اينکه بچه ها شب گذشته زياد فضولی کردند. تاريخ 4 تیر 1365 امروز ما را پرش خودرو بردند و 7 بار از ماشين پريديم با سرعت 40 کيلومتر. 10 تیر 1365 امروز ما را خيلی پامرغی و دو بردند و دوباره برگرداندند پادگان تجهيزات را تحويل داديم و الان روانه پادگان ديگر هستيم. 11 تیر در پادگان شهيد کاظمی هستم و الان که از کنار دريا آمده ام و کنار مسجد نشسته ام پس از آن به فوتبال رفتم.
پادگان کاظمی
ما را تقسيم کردند خانعلی جدا شد من اسم او را در ليست خودمان نوشتم و به او گفتم اسم اشتباهی بنويس. تاريخ 12 تیر ديروز رفتم مرخصی در شهر اروميه و خوش گذشت و الان هم در پادگان کاظمی هستم و کنار دريا رفتيم و سوار قايق شديم و زياد هم شنا کردم تاريخ 16 تیر از ساعت 14:30 بعد از ظهر تا ساعت 9 شب مرخصی بودم. امروز تاريخ 18 تیر ماه رفتم مرخصی از ساعت 12 الی 8 شب. 19 تیر ماه از ساعت 3 رفتم مرخصی روز بعد ساعت 6 بعد از ظهر از مرخصی آمدم.
امروز تاريخ 24 تیر ماه 1365 جهت تیر اندای به کوه رفتیم و با خمپاره 1200 ميليمتری به هدف زدیم. امروز تاريخ 26 تیر ماه از پادگان شهيد کاظمی به اعزام نيرو آمديم و همگی با هم افتاديم و ما را به مهاباد حرکت دادند و الان در راه هستيم امروز تاريخ 27 تیر ما را از مهاباد به پاسگاه شهيد بروجردي آوردند ناهار خورديم دوباره ما را به يک پاسگاه بنام سرخاب و چند تا رفقا از ما جدا کردند و بردند يک پايگاه ديگر و ما 2 نفر اينجا مانديم و خدمه خمپاره 120 شديم.
امروز در تاريخ 5 مرداد شب ساعت 23:30 دشمن دور پايگاه پيدا شد و ما هم تمامی نيروها را در سنگرها جای داديم و خودم هم اسلحه داشتم و صندوق نارنجکی را کنار دستم گذاشتيم اما چون دشمن آمادگی ما را ديد فرار کرد و حتی يک تير هم نينداخت تا ببينم امشب چه مي شود والسلام.
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس