عشقی مرا به جبهه کشاند
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد "عبدالکريم اسلام پور" دهم بهمن ماه 1343 در روستای حسامی توابع بخش سرچهان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. تحصيلات ابتدائی را در روستای حسامی گذراند و سپس برای گذراندن دوران متوسطه راهی شيراز شد. سال 1361 در هنرستان شهيد دستغيب شيراز «رشته برق» مدرک ديپلم را اخذ کرد.
25 آبان ماه 1362 جهت گذراندن دوره خدمت سربازی عازم ميدان نبرد شد و در لشکر 21 حمزه ارتش به خدمت کرد. 25 اردیبهشت ماه 1364 خدمت سربازی را در جبهه حق عليه باطل به پايان رساند. اوايل سال 1365 به صورت افتخاری به عضويت سپاه پاسداران در آمد و در لشکر المهدی «عج» با سمت معاون تأسيسات لشکر به خدمت مشغول شد. همان سال در کنکور سراسری شرکت کرد و در دانشگاه نيروی هوائی «رشته تکنسين هواپيما و خلبانی» پذیرفته شد. پس از چندی مجدد عازم جبهه شد. وی سرانجام 4 شهریور ماه 1365 پس از انجام مأموريت در جاده فاو و آبادان در حالی که جاده زيرآتش سنگين دشمن بود همراه با دو تن از همرزمانش به شهادت رسید.
وصیت نامه:
با حمد و سپاس خدای متعال را و با سلام بر منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و سلام بر نائب بر حقش خمینی روح الله سلام بر شهیدان گلگون کفن ایران اسلامی. مقدمه را با این شروع می کنم اولاً امت حزب الله شما را وصیت می کنم به تقوا و در ثانی حمایت از جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی چون راه را میتوانید فقط با رهنمودهای امام ادامه دهید و به صراط مستقیم هدایت شوید.
پدرم کوه صبر و استقامت
پدر گرامیم و ای کوه صبر و استقامت امید آن دارم هنگامی که خبر شهادت مرا میشنوی نگران و ملول و آزرده خاطر نباشی و صبورانه و دلاورانه خوشحال باش و به کوری چشم دشمنان اسلام شعار جنگ جنگ تا پیروزی را با بانگ بلند سر دهید.
چون کوهی استوار
مادر گرامیم هنگام رسیدن خبر شهادتم به تو خوشحال باش تا اینکه دشمن زبون در حسرت شادیت بماند و تیری بر قلبش باشد. مادر گرامیم چون کوهی استوار باش و اگر نتوانستی خود را کنترل کنی و گریه سر دادی بیاد امام حسین(ع) گریه کن و بیاد امام حسن(ع) و بیاد علی اکبر امام حسین(ع).
دیار بی وفا
برادران و خواهرانم خبر شهادتم باعث ضعف شما نباشد که خدای ناکرده دشمنان شاد شوید بلکه خوشحال باشید و به پدر و مادرم دلداری دهید. عزیزانم خوب می دانید که دنیا محل گذر است و همه یک روزی از این دیار بی وفا رخت سفر خواهند بست و چه خوب است که انسان این قطره خون کثیف را در راهی بریزد که خداوند متعال خشنود باشد.
عشقی مرا به جبهه کشاند
جبهه آمدن من یک وظیفه شرعی بوده و رضایت خداوند محرکم شد که راهی جبهه شوم. من برای هوای نفسانی جبهه را انتخاب نکردم یا از مشقت کار سختی روزگار زیرا جبهه نه جای خوشگذرانی است نه جای کم کاری فقط عشق پروردگارم مرا به این وادی کشانیده و از خداوند آرزو دارم که گناهان مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده و ببخشاید و شهادت در راه خودش را نصیبم کند. دوستان و آشنایان مرا حلال کنید و سعی کنید اسلحه افتاده مرا بردارید و در راه خدا جهاد کنید. والسلام عبدالکریم اسلامپور 27 مرداد ماه 1365
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس