خانه ای زیر گوله های آتش
متن خاطره خودنوشت:
بعد برادر بنائيان قدری صحبت كرد سپس برادر فياضی مسئول آموزش پادگان گلستان آمد و صحبت كرد برادر فياضی پسر مؤمن و خوبی بود او دارای جاذبه و قاطعيت خاصی بود و برای انقلاب و اسلام زحمت زيادی می كشيد بعد از صحبت های او برادر دوزدوزانی آمد و ابتدا برادران تكبير گفتند. بعد او هم قدری برای برادران صحبت كرد و رابطه با فرماندهی و فرمان پذيری و در رابطه با الهی بودن انقلاب و استعانت از الله و غيره صحبت كرد كه تا بعد از مغرب ادامه داشت.
در اين جا خاطره ای كه برادر فياضی در صحبت هايش نقل كرد حيفم می آيد كه نقل نكنم. او گفت در كردستان خانه ای را افراد كومله اشغال كرده بودند تا از آن بر عليه رزمندگان ما استفاده كنند.
صاحب خانه زنی بود که دو بچه كوچك داشت. به آن ها مراجعه می كند و می گويد كه خانه مرا به توپ ببنديد و اگر بچه هايم هم كشته شوند به خاطر اسلام اشكال ندارد.
ابتدا برادران امتناع کردند ولی با اصرار زن و حياتی بودن مسئله اين كار را می كنند و خانه را با توپ در هم می ريزند. آخر كار، خانه را محاصره می كنند و می بيند كه همه كشته شده اند و كسی زنده نيست.
همه به خاطر دو فرزند آن زن گريه می كردند ولی خود زن با استواری چون كوه ايستاده بود و خدا را شكر می كرد. در همين حين هر دو بچه از ميان خاك های خانه بيرون می آيند و تحت تأثير اين حادثه همه به سجده می افتند از قدرت پروردگار.
سینه زنی
پس از صحبت های برادر دوزدوزانی برادران جهت نماز و شام پراكنده شدند. ما هم وضو گرفتيم و نماز را به جماعت خوانديم. بعد از جماعت شام خورديم سپس قدری سينه زنی و بعد هم خوابيديم.
انتهای متن/