بدانید، جانم را تنها و تنها برای تقرب به خدا فدا کردم
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «محمد دشتبانی» یکم آذر سال 1342 در خانواده ای متدين و مذهبی دیده به جهان گشود. 6 ساله بود که پدر را از دست داد و رفتن پدر روحيه لطيف و کودکانه اش را سخت آزرد. او در کنار تحصيل برای تامین معاش زندگی به کارهای سخت کارگری مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه جنگ شد و سرانجام 10 تیر سال 1361 در عمليات رمضان در آفتاب سوزان تابستان با لب تشنه بر روی ريگزارهای منطقه کوشک آسمانی شد. پيکر پاکش در گلزار شهدای نی ريز به خاک سپرده شده است.
متن وصیت:
" يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي" هان ای نفس مطمئن و آسوده باز گرد به سوی پروردگار خويش تو خشنودی از نعمات ابدی و او راضی است از سپاسگزاری تو در دنيا، پس بيا و داخل شو در صف بندگان متقی و سپس داخل شو در بهشت.
با سلام به رهبر کبير انقلاب وصيتم را شروع می کنم، پروردگارا ای رب شهدا من در زندگی و در مدت زمانی که از نعماتت به هر نحو استفاده می کردم متاسفانه نتوانستم که با زبان با قلم با قدم با فکر و با تمامی وجود در راهت حتی يک قدم مثبت بردارم. خدايا اينک از تو می خواهم که به من توفيق دهی که بتوانم با جان خود که بزرگترين سرمايهام در زندگی است در راه تو ايثار کنم و نهال اسلام را با خونم سيراب کنم، تا شايد بتوانم جبران گناهان گذشته ام را بنمايم آمين يا رب العالمين.
با چراغ هدايتت راه را یافتم
يا غفارالذنوب، تو خود میدانی که تمامی طول زندگی ام را در خسران و معصيت کاری گذراندهام و هر لحظه که از زندگیام میگذشته در ورطه جهالت و گمراهی پيش از پيش غوطه ور میشدم حال که تو به من توفيق دادی و عنايت کردی که با چراغ هدايتت راهم باز شد اسم و خودم را در راهت قرار دهم با تمامی وجود هر چند که می دانم، (گر به هر مويی زبانی باشدم شکر يک نعمت نتوان گفتم از هزار) تو را سپاس می گويم و شکر اين نعمت را به جای میآورم که بنده حقير و ناتوانت ترحم کرده و مرا به درگاه خودت بپذيری تا اينکه توانسته باشم لااقل مقداری از گناهانم را بکاهم و بار سنگين و کمر شکن گناه را سبکتر کرده و سريعتر به سويت پرواز کنم.
بدانید، جانم را تنها و تنها برای تقرب به خدا فدا کردم
و اينک به شما زينبيان اين توصيه را میکنم که من خونم و جانم را تنها و تنها به خاطر خدا و برای تقرب به او و برای جامعه عمل پوشيدن به اهداف امام عزيز خمينی کبير که همانا سخن و کلام او کلام قرآن است، فدا کردم اگر میخواهيد زينبوار حراست و پاسداری کنيد از خون حسينها بايد نيتتان را خالص کنيد و با تمامی وجود گوش به فرمان امام عزيز باشيد تا اينکه خداوند نعمتش را بر تمامی زياد کند و شما هم از اين راه شکرگزاری کنيد از نعمتهای الهی. انشاءالله و باز هم سخنم با زينبيان است و بايد شعارتان اين باشد که، (ما زنده به آنيم که آرام نگيريم موجيم که آسودگی ما عدم ماست)
برخيزيد و با دشمنان خدا و انسانيت حتی اگر بزرگترين قدرت شيطانی باشد قتال کنيد و در راه خدا جهاد کنيد و هر لحظه ياد خدا را در وجودتان زنده کنيد که "أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ"، دل آرام گيرد به ياد خدا.
هدیه ای در راه خدا
از کليه دوستانم میخواهم که مرا حلال کنيد از مادربزرگهايم و مادرم و پدربزرگم و برادرم و کليه اقوام میخواهم که مرا حلال کنيد مرا ببخشيد و افتخار کنيد که فرزندتان را در راه خدا و برای خدا هديه کرديد و هرگز از علی اکبر امام حسين عليه السلام عزيزتر نيستم و دعا کنيد برای امام عزيزمان و دعا کنيد که با شهدای کربلا محشور گرديم.
خونم سيلی شود تا کاخهای ظلم و ستم را از ريشه و جا برکند
از خواهرانم میخواهم که در برابر مصائب مانند زينب (سلام الله عليها) صبر و استقامت داشته باشند و مانند کوه استوار باشند. از خداوند بزرگ میخواهم که اين بدنی که خود او به من عطا فرمودند در راه او متلاشی شود و خونش سيلی شود که کاخهای ظلم و ستم را از ريشه و جا برکند و مزدوران و ظالمان را در خود غرق کند و از خون سرخم لالههای گلگونی برويد تا اينکه نويد دهد به مستضعفان جهان که از اين به بعد کامهايتان که تمامی اوقاتش تلخی چشيده اينک آزادی گواريتان باد. به اميد پيروزی کامل اسلام بر کفر. والسلام محمد دشتبانی. 30 اردیبهشت ماه 1361
انتهای متن/