وصیت شهيد «محمد دشتبانی»
شهيد «محمد دشتبانی» در وصیت خود می نویسد: «اينک به شما زينبيان اين توصيه را می‎‌کنم که من خونم و جانم را تنها و تنها به خاطر خدا و برای تقرب به او و برای جامعه عمل پوشيدن به اهداف امام عزيز و...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

وصیت

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «محمد دشتبانی» یکم آذر سال 1342 در خانواده ای متدين و مذهبی دیده به جهان گشود. 6 ساله بود که پدر را از دست داد و رفتن پدر روحيه لطيف و کودکانه اش را سخت آزرد. او در کنار تحصيل برای تامین معاش زندگی به کارهای سخت کارگری مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه جنگ شد و سرانجام 10 تیر سال 1361 در عمليات رمضان در آفتاب سوزان تابستان با لب تشنه بر روی ريگزارهای منطقه کوشک آسمانی شد. پيکر پاکش در گلزار شهدای نی ريز به خاک سپرده شده است.

متن وصیت:

" يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي" هان ای نفس مطمئن و آسوده باز گرد به سوی پروردگار خويش تو خشنودی از نعمات ابدی و او راضی است از سپاسگزاری تو در دنيا، پس بيا و داخل شو در صف بندگان متقی و سپس داخل شو در بهشت.

با سلام به رهبر کبير انقلاب وصيتم را شروع می کنم، پروردگارا ای رب شهدا من در زندگی و در مدت زمانی که از نعماتت به هر نحو استفاده می کردم متاسفانه نتوانستم که با زبان با قلم با قدم با فکر و با تمامی وجود در راهت حتی يک قدم مثبت بردارم. خدايا اينک از تو می خواهم که به من توفيق دهی که بتوانم با جان خود که بزرگترين سرمايه‎‌ام در زندگی است در راه تو ايثار کنم و نهال اسلام را با خونم سيراب کنم، تا شايد بتوانم جبران گناهان گذشته ام را بنمايم آمين يا رب العالمين.

با چراغ هدايتت راه را یافتم

يا غفارالذنوب، تو خود می‎‌دانی که تمامی طول زندگی‎‌ ام را در خسران و معصيت کاری گذرانده‎‌ام و هر لحظه که از زندگی‏‎ام می‎‏گذشته در ورطه جهالت و گمراهی پيش از پيش غوطه‏‎ ور می‏‎شدم حال که تو به من توفيق دادی و عنايت کردی که با چراغ هدايتت راهم باز شد اسم و خودم را در راهت قرار دهم با تمامی وجود هر چند که می دانم، (گر به هر مويی زبانی باشدم   شکر يک نعمت نتوان گفتم از هزار) تو را سپاس می گويم و شکر اين نعمت را به جای می‌آورم که بنده حقير و ناتوانت ترحم کرده و مرا به درگاه خودت بپذيری تا اينکه توانسته باشم لااقل مقداری از گناهانم را بکاهم و بار سنگين و کمر شکن گناه را سبک‎‌تر کرده و سريعتر به سويت پرواز کنم.

بدانید، جانم را تنها و تنها برای تقرب به خدا فدا کردم

و اينک به شما زينبيان اين توصيه را می‎‌کنم که من خونم و جانم را تنها و تنها به خاطر خدا و برای تقرب به او و برای جامعه عمل پوشيدن به اهداف امام عزيز خمينی کبير که همانا سخن و کلام او کلام قرآن است، فدا کردم اگر می‎‌خواهيد زينب‎‌وار حراست و پاسداری کنيد از خون حسين‎‌ها بايد نيتتان را خالص کنيد و با تمامی وجود گوش به فرمان امام عزيز باشيد تا اينکه خداوند نعمتش را بر تمامی زياد کند و شما هم از اين راه شکرگزاری کنيد از نعمت‌های الهی. ان‎‌شاءالله و باز هم سخنم با زينبيان است و بايد شعارتان اين باشد که، (ما زنده به آنيم که آرام نگيريم       موجيم که آسودگی ما عدم ماست)

برخيزيد و با دشمنان خدا و انسانيت حتی اگر بزرگترين قدرت شيطانی باشد قتال کنيد و در راه خدا جهاد کنيد و هر لحظه ياد خدا را در وجودتان زنده کنيد که "أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ"، دل آرام گيرد به ياد خدا.

هدیه ای در راه خدا

از کليه دوستانم می‎‌خواهم که مرا حلال کنيد از مادربزرگ‎‌هايم و مادرم و پدربزرگم و برادرم و کليه اقوام می‎‌خواهم که مرا حلال کنيد مرا ببخشيد و افتخار کنيد که فرزندتان را در راه خدا و برای خدا هديه کرديد و هرگز از علی اکبر امام حسين عليه السلام عزيزتر نيستم و دعا کنيد برای امام عزيزمان و دعا کنيد که با شهدای کربلا محشور گرديم.

خونم سيلی شود تا کاخ‎‌های ظلم و ستم را از ريشه و جا برکند

از خواهرانم می‎‌خواهم که در برابر مصائب مانند زينب (سلام الله عليها) صبر و استقامت داشته باشند و مانند کوه استوار باشند. از خداوند بزرگ می‎‌خواهم که اين بدنی که خود او به من عطا فرمودند در راه او متلاشی شود و خونش سيلی شود که کاخ‎‌های ظلم و ستم را از ريشه و جا برکند و مزدوران و ظالمان را در خود غرق کند و از خون سرخم لاله‌‎های گلگونی برويد تا اينکه نويد دهد به مستضعفان جهان که از اين به بعد کامهايتان که تمامی اوقاتش تلخی چشيده اينک آزادی گواريتان باد. به اميد پيروزی کامل اسلام بر کفر. والسلام محمد دشتبانی. 30 اردیبهشت ماه 1361

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده