از سلفچگان تا جاده ساوه
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «اميدعلی اميدی» با نام مستعار ابراهيم دی ماه سال 1339 در روستای احمدآباد پل آبگينه دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات ابتدایی را تا کلاس چهارم در همان روستا گذراند و کلاس پنجم ابتدایی را در دبستان ملی راهنما گذراند اما متاسفانه فقر زندگی نگذاشت ادامه تحصيل دهد ترک تحصیل کرد و به کار در معدن گچ مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه جنگ شد و سرانجام 13 تیر ماه 1362 در نبرد با مزدوران بعثی و حزب کومله در جاده بوکان مهاباد به شهادت رسید.
بیشتر بخوانید: قلعه کوک سفيد در تصرف رزمندگان خاطره خودنوشت«8»
متن خاطره خودنوشت«7»: شیراز - کرمانشاه
به ياد روز 23 خرداد ماه 1360 که در راه شيراز کرمانشاه که میخواستيم بيائيم، ماشين ما در ده بيد خراب شد و راننده گفت که اتوبوس خراب شده است و من به شيراز تلفن کرده ام که سرويس بيايد و شما را به کرمانشاه ببرد ولی بعد از نيم ساعت يعنی ساعت 5:30 که شد بچه ها همگی رفتند در مخابرات و با راننده تماس گرفتند و گفتند که بايد ما را هر چه زودتر با ماشين بفرستيد ولی راننده به شيراز تلفن زد و گفت که سرويس ساعت 5 از شيراز به کرمانشاه حرکت کرده و پنج صندلی بيشتر خالی ندارد که بچه ها گفتند ما را تا اصفهان با يک ماشين برسانيد و بقيه پول ما را پس بدهيد که راننده نفری 100 تومان به ما پس داد و ما هم با يک مينیبوس نفري 350 تومان داديم و تا اصفهان رفتيم.
از سلفچگان تا جاده ساوه
شب تا ساعت 11:30 به اصفهان رسيديم. من و اکبری به دروازه تهران رفتيم و از آنجا با اتوبوس به سلفچگان رفتم و ساعت 4 به سلفچگان رسيديم و نفری 20 تومان هم داديم و بعد از سلفچگان تا جاده ساوه يعنی 15 کيلومتر راه با پای پياده با يک سرباز احتیاط 55 به نام اکبر رفتيم و بعد حدود ساعت 4:25 بود که يک خاور آمد و ما با آن تا ساوه رفتيم و در ساوه ساعت 6 صبحانه خورديم و به گاراژ رفتيم و با مينیبوس ساعت 7 به همدان رفتيم و حدود ساعت 10 به همدان رسيديم و بعد حدود ساعت 10:30 با اکبری سوار يک سواری شديم و به کرمانشاه رفتيم.
خداحافظی در مسجد
به ياد شب 31 مرداد 1360 که برادران حسين هدايتی و امير قيدی منقضی 55 و برادر خسرو رضایی در مسجد برای خداحافظی همه جمع شده بوديم و برادران شيرينی و شربت می دادند، يادشان گرامی باد. به ياد شب 158 شهریور ماه 1360 که برادران رحيم فخری و ميرالله حسين میخواستند منقضی شوند و در مسجد همه جمع شده بوديم و خداحافظی کردند يادشان گرامی.
انتهای متن/