خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «24»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «امروز خبر مفقود الاثر شدن دو تن از سربازان حضرت مهدی(عج) که با آنها آشنايی داشتم به گوشم رسيد خيلی در روحيه‌ام اثر گذاشت و...» متن کامل خاطره بیست و چهارم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

خون شهدا در صفحات تاريخ

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «بهمن اميری» یکم فروردین سال 1345 در شهرستان نی ريز دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی را با موفقیت پشت سرگذاشت. دوران راهنمایی را در مدرسه فاطمی و دوره هنرستان را در مدرسه آب باریک شیراز گذراند. پس از آن به عضویت سپاه پاسداران درآمد و عازم جبهه نبرد شد. وی پس از سالها مجاهدت سرانجام 4 تیر ماه 1367 آسمانی شد.

بیشتر بخوانید: شوش دانیال // قسمت 23

متن خاطره خودنوشت قسمت «24» : خون شهدا در صفحات تاريخ

روز 6 مرداد سال 1364 خوابيده بودم که خواب يکی از شهيدان والا مقام را ديدم. خواب شهيد علی جوکار که در جبهه غرب يعنی سومار شهيد شده‌اند. روحش شاد باد.

صبح 8 مرداد سال1364 امروز خبر مفقود الاثر شدن دو تن از سربازان حضرت مهدی(عج) که با آنها آشنايی داشتم به گوشم رسيد خيلی در روحيه‌ام اثر گذاشت و اين سؤال از ذهنم گذشت که اين‌ها که بودند برای چه رفته‌اند؟ و از چه قشری از جامعه بودند؟

برادران شمشاد و قربان محمدی دو تا از مظلومترين بچه‌های ده ما، بچه‌هايی که بنظرم معصوم بودند. اين زحمت‌کش‌ها؛ اينها که از محروم‌ترين قشر جامعه و از والاترين بچه‌های اين روستا بودند بچه‌هايی که يادم نمی‌آيد آنها را زمانی بيکار يافته باشم.

بچه‌هايی که زمستان و تابستان برايشان نداشت يکی از برادران تعريف می‌کرد که با چه خشمی دشمنان اسلام را نيست و نابود می‌کردند. می‌گفتند شمشاد دندان‌هايش را روی هم می‌گذاشت و باخشم نارنجک به سنگرها می‌انداخت.

اين‌ها که مانند علی(ع) وقتی وارد جنگ می‌شد همه لشکر را تار و مار می‌کردند. فقط به خاطر اينکه احکام اسلام پياده شود. فقط همين و بس. فراموش نکن که اين‌ها صفحات خونين تاريخ را رنگ‌آميزی می‌کنند.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده