خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «8»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «چيزی به عيد نمانده است و ما بی خبر از همه چيز، نمیدانم در اين سلول در اين هوای سرد و بارانی که جای نشستن نداريم و نفت هم نيست چگونه مراسم را يعنی مراسم عيد را برگزار نمائيم...» متن کامل خاطره هشتم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۰۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «7»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «هنوز هليکوپتر پرواز نکرده بود که چند دقيقه بعد صدای خمپاره شنيده شد که دشمن بعث به مقر ما پرتاب شد فوری همه آماده باش شدند با تمام تجهيزات...» متن کامل خاطره هفتم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۰۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۶
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «5»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «یکی از بچهها که در سلول بود و رفته بود صبحانه بگيرد و در سلول آن را روی زمين ريخته بود و بعد ما که آمديم گفتيم: صبحانه گرفتی؟ گفت بله ولی مربا ريخت روی زمين، گفتيم از دوباره گرفتی؟ گفت نه جمعش کردم! که يک جوک تاريخی گفت که نظريش پيدا نمیشد...» متن کامل خاطره پنجم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۰۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۶
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «3»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «برف همه جا را پوشانده بود هوا خيلی سرد بود، من به اتفاق يکی از بچهها وارد سنگر بچههای ديگر شديم و...» متن کامل خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۶۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۵
خاطره خودنوشت شهيد رحمتاله برزگر «1»
شهيد «رحمتاله برزگر» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ناهار را در انديمشک خورديم و بعد حرکت کرديم؛ هوا خيلی سرد شده بود، ساعت 8 شب بود که با بچه ها آواز میخوانديم و پاهايمان حسابی يخ کرده بود، چيزی نمانده بود که اشک هايمان سرازير شود که...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۶۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
خاطره شهید فضلاله عباسی «1»
شهید «فضلاله عباسی» در نامهای به خانواده خود مینویسد: «ما در جبهه به شماها نويد مىدهيم كه تا آخرين قطره خون از مرز ايران و از خون شهيدان پاسدارى مىكنيم و پيام امام را لبيك مىگویيم و نمیگذاريم كه نيروهاى عراقى بعث كافر يك قدم به جلو بگذارد و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۹۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۷
خاطرهای از شهید حسین باقری «2»
خانواده شهید «حسین باقری» در خاطرهای روایت میکنند: «حسین اسفند 1365 عازم جبهه شد و پس از سه ماه حضور مستمر و رشادتهای فراوان، 25 روز مرخصی تشویقی به او دادند. حسین به خانه آمد. همه از حضورش خوشحال بودیم که...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۴۷۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۸
خاطره شهيد داراب حسينی «2»
خواهر شهيد «داراب حسينی» در خاطرهای نقل میکند: «امتحانات خرداد ماه تمام شده بود. آن روز مادر برای کاری به شیراز رفت. داراب به محض خروج مادر از خانه به من گفت...» خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۷۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۱
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «22»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «از شيطان اولی و شيطان وسطی عبور کرديم، ولی به فرمان خداوند امروز میبايست شيطان عقبه را رمی کرد، سپس به شيطان بزرگ رسيديم. آنجا غوغايی بود...» قسمت بیست و دوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۶۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «23»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «خيلی از حجاج قربانی را کشته و سرش را نيز تراشيده بودند و خيلی از حجاج تازه برا رمی جمره میرفتند، هر کس در فکر خودش بود که اعمالش صحيح و درست سريعاً تمام شود. بالاخره پس از نيم ساعت به قربانگاه رسيديم و...» قسمت بیست و سوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۶۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «21»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «روز عيد قربان در منا عجب لطف و صفایی دارد. پس از آنکه به منا رسيديم، سريع سفره صبحانه پهن شده و 100 نفر برادر سپاهی مانند اعضای يک خانواده بر سر اين سفره نشستند و...» قسمت بیست و یکم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «19»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «صحرای عرفات هر چه در مورد اين صحرا صحبت شود فکر میکنم که کم باشد ولی همين بس که اين صحرای صحرائی معرف و شناختن انسان و خداست صحرایی است که...» قسمت نوزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «18»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «از هر طرف کاروانهايی متشکل از مردان و زنان غيور و شجاع که نه انگار در کشور عربستان هستند بلکه فکر میکردند که در کشور خودشان با صلابت و استواری پرچمهای لا اله الا الله و محمد رسول الله و تصوير مبارک حضرت امام و مرگ بر آمريکا، روسيه و اسرائيل را حمل میکردند و...» قسمت هجدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «17»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «باز رزمندگان ما در عمليات پيروزمندانه کربلای يک مهران و ارتفاعات قلعه آويزان عراق را نيز میگيرند و اين حماسه شکوهمند را میسازند و به دشمن میگويند ما مهران را به زور گرفتيم و...» قسمت هفدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
خاطره شهيد حبيباله کريمی قسمت «16»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «آری ای انسان که بايد در روز محشر جواب همهی اعمالت را بدهی. جواب تمام حرکات را در صحرای محشر بدهی. بنگر و تفکر کن در آنجا جوابهای اين همه دروغ و نيرنگ را که برای آسايش خود و زن و بچه میگویی چگونه توجيه خواهی کرد...» قسمت شانزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
خاطره شهيد حبيب الله کريمی قسمت «15»
شهيد «حبيباله کريمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « جداً به انسان در لباس احرام چه حالتی دست میدهد قابل توصيف نيست فقط همه در يک لباس و آن هم دو تکه پارچه سفيد چقدر زيباست فلسفه حج...» قسمت پانزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۱۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
شهید «خداکرم کشاورزی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «شب ساعت 9 و سی دقیقه بين حزب کومله و دمکرات و گروهان دوم 146 درگيری شديدی به وقوع پيوست که در اين درگيری تا ساعت 10 و سی دقیقه ادامه داشت و خوشبختانه بدون هيچ تلفاتی...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۴۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۱
شهيد «قلی هوشيار» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «شب 21 اردیبهشت 1365 ساعت نگهبانی را به عهده گرفتم. برای رضای خدا هر شب که میتوانم دو ساعت نگهبانی را روی پست میروم. در صورتی که نگهبانی به عهده ما نيست ولی برای رضای خدا و کمک به سربازان اسلام خدمت میکنیم...» متن کامل خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۰
خاطره شهيد قلی هوشيار «2»
شهيد «قلی هوشيار» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «روز چهاردهم ما را به خط بردند و مرکز اورژانس و ما با دیگر دوستان سنگر میساختيم. باران میباريد روی سرمان و خيلی خيس شده بوديم...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۷
خاطره شهيد قلی هوشيار «1»
شهيد «قلی هوشيار» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «يک شب که خواب بودم ناگهان نصف شب در ساعت 2الی3 آسايشگاه شلوغ شده بود، فورا بلند شدم تا همه میگويند گاز دودآور انداخته بودند...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۸۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۶