خاطره ای از شهید بهمن امیری«2»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از اينکه يک کيلومتری از مقر تيپ فاطمه زهرا با يک نفر از دوستان پيادهروی کرديم به کنار شهر رسيديم و خرابیهای شهر به چشم میخورد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۰۰۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۴
خاطره ای از شهید نصرالله ایمانی«68»
یکی از همرزمان شهید «نصراله ایمانی» از روزهای آخر این شهید بزرگوار روایت میکند: «نصراله سوگند خورده بود در هر موقعيت که باشد در عمليات آزادسازی خرمشهر شرکت کند پس بار ديگر عازم سوسنگرد شد تا برای آخرين بار از شهر و کوچه های پرخاطرهاش وداع کند و...» متن کامل این خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۲
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«67»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از صرف چای مستقيم رفتيم به طرف بستان ميان راه توضيحات لازم گفته شد. مناطق ديدنی هم تماشا شد و بعد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۸
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«66»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به طرف دهکده بهشتی آمديم. گفتند آقای ايمانی با بخرد و ديگر برادران سپاه آمدهاند و الآن رفتند سايت 5. بعد با عبدالحسين طبيبی آمديم دهکده خلف مسلم در دهکده وسایلی را که از کازرون آورده بودند...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۷
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«65»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «8 فروردین سال 1361 با حسين سبزواری و حميد غلامپور و نادر زارع به طرف سايت 5 حرکت کرديم. از سايت زياد تعريف می کردند. ساختمان ها هم از دور پيدا بود که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۶
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«64»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «با اينکه هوا هنوز گرم نشده بود عرق از سر و روی برادران می ريخت. چهره ها همه از خوشحالی خندان بود. از تپه ها بالا رفتيم شيب تپه زياد نبود وقتی که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۶
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«63»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «صحرا منظره جالبی داشت. نخستين فروزش خورشيد پرتو افشانی میکرد. شبنم رخسار چمنها را پوشانده بود. قدمهای سنگين و با وقار اين رزمندگان...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۵
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«62»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «تعداد پنج سنگر ديده بانی داشتيم که هر کدام هشت نفر نگهبان داشت. از مجيد عذرخواهی کردم. هوا داشت ابری می شد که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۲
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«61»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «نزديکی های شهر در جبهه کربلا پشت خاکريز مستقر شديم. وضعيت غير عادی بود. نگهبانی ها را تعيين کردم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۱
خاطره خودنوشت شهید «نصرالله ایمانی» (60)
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «نيرویی از ما روی تپه مستقر شده بود دشمن باز تپه را گرفت. البته از لحاظ نظامی تپه 120 برای ما ارزشی نداشت و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۱
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«8»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب تا ساعت 11:30 به اصفهان رسيديم. من و اکبری به دروازه تهران رفتيم و از آنجا با اتوبوس به سلفچگان رفتم و...» قسمت هشتم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«6»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «صبح ساعت 6 استوار يکم صفی زاده آمد و من و محمد خسروی (بچه ی شمال) را بيدار کرد و گفت بلند شويد و مهمات بزنيد که توپها میخواهند به شاهنشين بروند و...» قسمت ششم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«5»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «مزدوران بعثی با يک لشکر زرهی به مناطق بازیدراز و کوره موش و قصر شيرين حمله کردند و ما هم با آتش دقيق خود بيش از 66 تانک آن ها را با موشک ناب و آر پی جی 7 و توپخانه منهدم کرديم و...» قسمت پنجم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«2»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از يک ماه که گذشت يعنی شام غريبان بود که در يک حمله حساب شده که از طرف ارتش اسلام صورت گرفت تعداد...» قسمت دوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
خاطره خودنوشت شهيد اميدی«1»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «سال 1359 هجری شمسی جنگ شديدی بين ايران و عراق سر گرفت. در اين جنگ عراق خيال می کرد که می توان در چند ساعت و يا چند روزی رژيم انقلابی ايران را سرنگون کند. ولی...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۳
برادر شهيد «حسن بادرام» در خاطره ای می گوید: «4 برادر داشتم. اولین نفری که پاش به جبهه باز شد صفر بود. چند روزی بود که به مرخصی اومده بود. گفتم: داداش حواست باشه رفتی جبهه شهید نشی برگردیاااااا...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در صوت زیر بشنوید.
کد خبر: ۵۳۶۵۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۳۱
خاطره شهید فتحی قسمت«1»
شهيد «حيدرقلی فتحی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «مهمترين خاطره يا غم انگيزترين روز برای من روزی بود که از جبهه کرخه نور به بستان اعزام شديم. يعنی 19بهمن ماه 1360 که...» متن کامل قسمت اول خاطره روزنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۵۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۸
خاطره خودنوشت شهيد «منصور مظلومی»
شهيد «منصور مظلومی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «دوستانی داشتم که رژيم منحوس شاهنشاهی و فساد دوران پهلوی چنان روی آنان اثر گذاشته بود که به تنها چيزی که فکر میکردند شکم و هوای نفسانی بود و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۶۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۷
خاطره روزنوشت شهيد صحرائيان«12»
شهيد «صادق صحرائيان» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «امروز وداع با دوستی چون برادر پس از مدت ها و روزها که اين جناب گرفتار یک معافی بود بالاخره معاف شده با من خداحافظی کرد و...» متن کامل قسمت دوازدهم خاطره روزنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۶۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۸
خاطره روزنوشت شهيد صحرائيان«11»
شهيد «صادق صحرائيان» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعدازظهر يکی از سربازان به من اطلاع داد که برادر عباس پوراندی آمده به ملاقاتی با عجله فوری خودم را رساندم. او را نديده و نمی شناختم و...» متن کامل قسمت یازدهم خاطره روزنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۶۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۰۸