اشکی از چشمان پیکر یک شهید
شنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۰۰
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعد از زيارت عاشورا و روضه وقتی به سر تابوت رفتيم ديدم اشك (بعد از چهار روز شهادت) از چشمانش پایین میآيد...» قسمت بیست و ششم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «عسکر زمانی» 11 بهمن سال 1372 در روستای تیرازجان از توابع شهرستان ممسنی و رستم دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در زادگاهش تا مقطع دیپلم با نمرات عالی گذراند. پس از دوران تحصیلی بیدرنگ به خدمت مقدس سربازی رفت و در پادگان 07 کازرون مشغول آموزش گردید. چند ماهی از خدمت نظام وظیفه نگذشته بود که در دانشگاه سراسری «مهندسی برق» و دانشگاه امام حسین (ع) پذیرفته شد. او با علاقه ای که به ولایت داشت دانشگاه امام حسین(ع) را برگزید. وی سرانجام در 16 بهمن ماه 1394 در دفاع از حرم اهل بیت در سوریه به شهادت رسید.
بیشتر بخوانید: اشک های یک شهید در روضه حضرت رقیه // قسمت 25
متن خاطره خودنوشت قسمت «26» : اشک از چشمان پیکر یک شهید
6 آبان 1392 ساعت 14:00، چند دقيقه پيش از حسينيه بعد از صحبت های مسئول تربيت بدنی در مورد فعاليتهای ورزشی؛ ركوردها و اماكن ورزشی دانشگاه به خوابگاه آمديم.
ديشب توی محافل گردان عزاداری و خاطرهگويی همرزمان شهيدان صابرين برگزار بود. برادر همرزم خاطرههایی از شهيدان مصطفی صفریتبار؛ محمد محرابیپناه و يوسف فدايی نژاد را برای ما تعريف كرد.
خاطرهی دوم كه در مورد محمد محرابی پناه بود: همرزم محمد تعريف میكرد گفت: رفتيم سردخانه و ملحفه را كنار زديم و بهش نگاه كرديم.
بعد دوستانی كه همراه من بودند گفتند: بريم كه من گفتم تا اينجا اومديم، يه زيارت عاشورايی هم بخونيم كه بعد از زيارت عاشورا و روضه وقتی به سر تابوت رفتيم ديدم اشك (بعد از چهار روز شهادت) از چشمانش پایین میآيد.
و خاطرهی سومين شهيد كه شهيد يوسف فدايینژاد بود، همين بزرگوار گفت: شهيد يوسف قرآن زياد میخواند وقتی رفتيم خونشون به محض وارد شدن يه حسی بهمون دست داد و همين طور گفت؛ هر كسی وارد بشه ناخودآگاه اين حس به او منتقل میشود.
انتهای متن/
نظر شما