خاطره‌ای از شهید بهمن امیری «16»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «صدا خمپاره سکوت مرگبار شهر را فرو شکسته است. شهری که وقتی انسان نگاه می‌کند به خيال اينکه هزاران سال بدون سکنه مانده و...» متن کامل خاطره شانزدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.

مغولانِ زمان

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «بهمن اميری» یکم فروردین سال 1345 در شهرستان ني ريز دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی را با موفقیت پشت سرگذاشت. دوران راهنمایی را در مدرسه فاطمی و دوره هنرستان را در مدرسه آب باریک شیراز گذراند. پس از آن به عضویت سپاه پاسداران درآمد و عازم جبهه نبرد شد. وی پس از سالها مجاهدت سرانجام 4 تیر ماه 1367 آسمانی شد.

بیشتر بخوانید: پلی که بسياری را از روی خود عبور داد // قسمت 15

متن خاطره خودنوشت قسمت «16» :

به مسجد جامع خرمشهر رسيده‌ايم ماشين ايستاده و می‌خواهيم پياده شويم. الآن وارد مسجد جامع شده‌ام. درب مسجد شيشه‌های خرده شده که تميز نشده و مثل اينکه همين زودی‌ها به زمين ريخته شده است. آب خوردم.

مغولانِ زمان

از درب مسجد از خيابان خودم تنها حرکت کردم. در گوشه و کنار چشم می‌دوختم و حسرت می‌خورم. الآن صدا خمپاره سکوت مرگبار شهر را فرو شکسته است. شهری که وقتی انسان نگاه می‌کند به خيال اينکه هزاران سال بدون سکنه مانده ولی غافل از مغولان زمان.

خاکریزی در خیابان

در وسط خيابان خاکريز زده شده و دو ساختمان سه طبقه که اسکلت آن باقی مانده بود و تنها نمايش گونی‌هايی بود که دريچه‌های آن برای سنگر استفاده شده بود.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده