شعری در وصف یار آسمانی
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «طالب شکفته» یکم فروردين سال 1337 در شهرستان لار دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و دوران ابتدایی را در مدرسه حافظ و دوره متوسطه را در دبيرستان صحت با موفقیت پشت سرگذاشت. پس از اخذ دیپلم؛ سال 1353 وارد دانشسرای تربیت معلمی شد.
پس از فارغ التحصيل شدن سال 1355 در شهر اِوَز به صورت معلم پيمانی به خدمت پرداخت با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه نبرد شد و سرانجام 15 فروردین سال 1361 به آرزوی خود رسید و آسمانی شد. پیکر پاکش دو روز بعد 17 فروردین در قطعه شهدا به خاک سپرده شد.
شهيد «طالب شکفته» پس از شهادت دوستش بهمن در غم از دست دادن او شعری میسراید. او می نویسد:
معلم شهيد (بهمن بهمنی ای يار باوفا )
حاليا ای دوستان مهربان، داستانی را بگويم از ديار بوستان. يوسفی از ما وداع کرد و برفت تا رسد بر کاروان جاهدان.
با شتاب بی امان از ما جدا شد، رخت اينجا را ببست و با وفا شد
پر گرفت و آشيان را جا گذاشت، رفت و با بیآشيانان آشنا شد
غيرت و مردانگی را پيشه کرد، در حيات زاهدان انديشه کرد
از غم بی خانمانانِ وطن، تن به کف شادی کنان دشمنان را حمله کرد
سينه اش سنگر، زبانش تيربار، تير دشمن بر دهانش خوش گوار
آرزو يافت که زمانی جان سپرد، جان بداد و تن نهشت او زير بار
پيکر پاک عزيز ما در آن دشت جنوب، شفاعش طه بود ناظرش صبح جنوب و غروب
لايقش صحرا بود از بستر شاهان که به، قادرش يکتا بود ديگر ندارد او ربوب
مادرش در انتظارش، تا کی آيد بلبلش، گل برافشاند رخش جويا شود از سنبلش
قصه پر غصه ش را گر بگويند دوستان، خون به جای اشک ريزد نالهها در ماتمش
جای تو باشد تهی در بين ياران، در محافل در مجالس جمله نالان
در سرای خويش بودی ميزبان بیريا، در مقامت قاهمی پيدا کند نام و نشان
نغمهات را در عزای بهمنت تو کم کن، رفت بی غسل و کفن او، طالبا انديشه کن
عکس او گرديده آئينه برای دوستان، بنگرند هر روزه بر او ای خدايا رحمتش کن
تقديم به دوست شهيدم بهمن باقری و خانواده داغدارش. طالب شکفته . یکم اسفند ماه 1360
انتهای متن/