بمب های خوشهای دشمن بر سر سوسنگرد
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «منوچهر الهياری» یکم مرداد سال 1338 در سیاه چادرهای عشایری در میمند چشم به جهان گشود. 7 ساله بود که برای گذراندن دوران تحصیلی راهی روستای شبانکاره شد. پس از گذراندن دوره ابتدایی به فیروزآباد رفت و موفق به اخذ مدرک ديپلم شد. فروردین سال 1361 پس از گذراندن دوره آموزشی راهی جبهه جنگ شد و سرانجام 11 آبان سال 1361 در عملیات محرم، جبهه عين خوش بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید.
متن خاطره «12» : بمب های خوشهای دشمن بر سر سوسنگرد
پنج شنبه هفتم مهر ماه 1360 آن روز اعلان شد که آماده حرکت باشيد هر چه میگفتيم کجا نمیگفتند و عصر آن روز از پادگان به وسيلهی اتوبوس به ايستگاه راه آهن آمديم و بعد از آن حرکت بسوی سرنوشت و هنوز هم نمیدانم کجا میرويم فعلاً از منطقهای به نام درود - قارون گذشتهايم و اکنون در يک تونل خيلی بزرگ هستيم.
اکنون در منطقهای به نام سپيد دشت هستيم ساعت 10:45 دقيقه ايستگاه بالارود هستيم. صبح روز 8 آبان 1360. ساعت 12 انديمشک بوديم. بلی ساعت 7 بعدازظهر رسيديم خوابگاه و دو روز آنجا بوديم و بعد از گرفتن لباس به پايگاه منتظرين شهادت (گلف) رفتم.
اکنون شب 10 آبان 1360 است که در اتاق نگهبانی گلف نشستهايم. در اين پايگاه جهت آموزش آمدهايم بهنام گروه تخريب و اکنون سه روز است که در پايگاه گلف (منتظران شهادت) بهسر میبريم.
اکنون که شب 14 آبان سال 1360 است و مشغول سينه زدن هستيم. آری منتظران شهادت راستی که منتظر شهادت هستيم. خدايا تمام رزمندگان اسلام را پيروز بگردان.
حسين چه شد شهيد شد
رجايی، بهشتی، شهيد شد
18آبان ماه 1360 از پايگاه منتظران شهادت (گلف) عازم سوسنگرد شديم و اکنون در يک ساختمان در سوسنگرد منزل گرفتهايم و پس از آن ما را به جای ديگری انتقال دادند بچه ها از آن منزل اعتراض کردند که بعداً وسائل آنها رو به راه شد و راضی شدند.
چهارشنبه مورخه 20 آبان 1360 سوسنگرد هدف هجوم هواپيماهای دشمن قرار گرفت و بر سر ما بمبهای خوشهای ريخته شد و عدهای از برادران شهيد و يا زخمی شدند که يک بمب هم در چند متری ما افتاد و در خاک فرو رفت و عمل نکرد که بوسيلهی يک لودر آن را از خاک بيرون آورديم.
پنج شنبه 21 آبان سال 1361 در آسايشگاه نشستهايم و مشغول استراحت هستيم ولی صبح است تا ببينيم خدا چه میخواهد.
آری دوشنبه 27 آبان 1360 ساعت 2 بود که هواپيماهای بعثی سوسنگرد را به بمبهای خوشهای بستند و هر جا را که توانستند بمب ريختند که در اثر بمب آنها فقط يک خر زخمی شد که بچهها شوخی میکردند و میگفتند فقط يک خر زخمی شده وحشتناکترين روز برای من بود تا آن روز.
انتهای متن/