هدفم فقط رضای خداست
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «بهمن دالاندار» 20 دی ماه 1343 در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. تحصيلات دوره ابتدايی را در مدرسه دهخدا و راهنمايی را در مدرسه فرصت با موفقیت پشت سرگذاشت. دوره دبیرستان را در مدرسه صحبت لاری رشته اقتصاد گذراند.سال 1360 راهی جبهه جنگ شد و در عملیات ثامن الائمه برای شکست حصر آبادان شرکت کرد. سال 1362 پس از قبولی وارد مرکز تربيت معلم لار شد و آموزش ابتدایی را آغاز کرد. شهید دالاندار سال 1363 به عنوان آرپی جی زن گردان کمیل عازم جبهه هورالهویزه شد. وی سرانجام 15 بهمن سال 1363 در عملیات بدر منطقه شرق دجله مفقود شد. پیکر پاکش پس از 10 سال تفحص و به خانه بازگشت.
متن وصیت «6» : برای سر زتن جدا شده امام حسين(ع) گريه کنيد
بسم الله الرحمن الرحيم مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ هيچ رنج و مصيبتی (درد و غمی به شما) نرسد مگر به فرمان خدا هر که بخواهد ايمان آرد دلش را ( مقام عالی رضا تسليم) هدايت کنيم و خدا بر همه امور آگاهاست.
با درود و سلام به شهيدان از صدر اسلام تا کنون و سلام و درود بر رهبر کبير انقلاب و سلام و درود به شما پدر و مادر و خواهران و برادران عزيزم.
وصيت خود را زمانی مینويسم که احساس میکنم چند روز بيشتر تا عمليات نمانده و چون نمیخواستم شما را ناراحت سازم به شما نگفتم که در گردان رزمی هستم. پدر و مادر عزيزم من جلوی شما شرمنده هستم چون نتوانستم حق شما را اداء نمايم و شايد فرزند خوبی برای شما نبودهام و اما اميد دارم به بزرگی خود مرا ببخشيد من امانتی بيش نزد شما نبودم.
ما همه از خدائيم و به سوی خدا باز میگرديم. پس هر وقت مشيت الهی باشد بايد دنيا را وداع گفت يک روز بالاخره بايد از اين دنيا برويم؛ پس چه بهتر است اين رفتن در راه خدا و برای خدا باشد.
خانواده عزيز: من به دلخواه در اين راه قدم گذاشتهام و هيچ هدفی جز رضای خداوند ندارم حال اگر خداوند خواست شهادت را نصيب من سازد. تنها وصيتی که دارم آن است که در اين مصيبت از جانب خداوند بر شما وارده شده صابر باشيد. گريه و زاری نکنيد اگر خواستيد گريه کنيد برای سر زتن جدا شده امام حسين(ع) گريه کنيد. برای علیاصغر و علیاکبر گريه کنيد.
مادر عزيزم خواهران مهربانم بنگريد چگونه زينب در مصيبت برادر خود صابر بود. از شما میخواهم روح مرا شاد کنيد و شما نيز زينب گونه باشيد و همانطور پدر و برادران عزيزم تنها خواهش من اين است که صبر پيشه خود سازيد چون خداوند صابرين را دوست دارد و هيچ نگران نباشيد بلکه به اين شهادت افتخار کنيد.
در اين جا از جمله قومان و خويشان نيز میخواهم که مرا حلال کنند اگر بدی از من ديدهاند به بزرگواری خود مرا ببخشند و از خدا بخواهيد تا خداوند گناهان و لغزشهای مرا ببخشد.
و در اين آخر وصيت ديگری نيز به شما دارم و آن اين است که امام را تنها نگذاريد و بار ديگر از همه خواهران و برادران عزيزم و پدر و مادر میخواهم در مرگ من صابر باشند و بدان افتخار کنيد و با اين کار روح مرا شاد سازيد. اين را يادآور بشوم که من راه خود را خوب شناختهام و با شناخت در آن قدم میگذارم و در خاتمه موفقيت و پايمردی شما را در امور خير از خداوند خواهانم.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدی خمينی را نگهدار، رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. فرزند حقير شما بهمن. والسلام. مورخه 19 اسفند ماه 1363.
انتهای متن/