وصیت شهيد «محمدصادق ناصريان فرد»
شهيد «محمدصادق ناصريان فرد» در وصیت خود می نویسد: «وقتی که با خود فکر می‌کنم به اين نتيجه می‌رسم که هر فرد مسلمان یا غير مسلمان يک روز می‌ميرد پس چه بهتر که در راه خدا و آزادی کربلا بميرد. ان‌شاءالله اگر لياقت شهادت را داشتم برايم من گريه نکنيد...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد ببینید.

وصیت شهيد «محمدصادق ناصريان فرد»

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «محمدصادق ناصريان فرد» 14 مهرماه سال 1344 در شهرستان جهرم دیده به جهان گشود. چهار ساله بود که خانواده به شیراز عزیمت کردند. دوران تحصیلی را تا مقطع دوم متوسطه در رشته ریاضی گذراند. در 18 سالگی دفترچه آماده به خدمت گرفت و پس از گذراندن دوره آموزشی در اهواز آماده رفتن به جبهه شد. وی سرانجام 23 خرداد سال 1365 به شهادت رسيد. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

متن وصیت: هر فردی يک روز می‌ميرد پس چه بهتر که در راه خدا بميرد

بسم رب الشهدا و والصديقين، لا اله الا الله محمد رسول الله. با درود فروان به رهبر کبير انقلاب اسلامی امام خمينی و با درود و سلام بر شهيدان هميشه زنده ايران.

از آن جايی که هر فرد مسلمان وظيفه دارد که وصيت نامه بنويسد؛ من هم با خودم فکر کردم که بد نيست وصيت نامه‌ای بنويسم. در اول نوشته‌هايم بايد اضافه کنم که اگر اشکالی در وصيت نامه من هست مرا ببخشيد، چرا که هنوز خيلی خود را کوچکتر از آن حساب می‌کنم که وصيت نامه‌ای بنويسم ولی همان طور که گفتم وظيفه هر فرد مسلمان است.

وقتی که با خود فکر می‌کنم به اين نتيجه می‌رسم که هر فرد مسلمان یا غير مسلمان يک روز می‌ميرد پس چه بهتر که در راه خدا و آزادی کربلا بميرد.

ان شاءالله اگر لياقت شهادت را داشتم برايم من گريه نکنيد برای امام حسين علیه السلام و ياران مظلومش گريه کنيد. ان‌شاءالله که خداوند مرا با ساير شهدای عمليات‌های گذشته، هم‌اجر بداند.

راستش شرمنده هستم که چرا نتوانستم از قوم و خويشان خداحافظی کنم، ان‌شاءالله که مرا می‌بخشند، از همه قوم خويشان می‌خواهم که اگر از من بدی ديديد، مرا ببخشيد و حلالم کنيد.

پدر و مادر اگر از من بدی ديديد، من را حلال کنيد. خواهر جان و ديگر بچه ها از همه شما التماس دعا دارم، چرا که به شک هستم در اعمال خودم، بچه ها اگر از من بدی ديديد، من را ببخشيد و حلالم کنيد.

نگوييد که منصور(محمدصادق) جانش را بيخودی به هدر داده من با آگاهی کامل پا در اين جاده گذاشتم. مادرجان از تمام همسايگان و دوستان از قول من حلاليت بطلب؛ در آخر باز هم دست پدر و مادر گرامی خود را که 20 سال زحمت مرا کشيدند، می‌بوسم. دوست می‌دارم که طبقی برايم درست کنيد و يک پرچم سبز به بالای در خانه ببندید.

راستی من را ببخش ناصر جان که نتوانستم در عروسی تو شرکت کنم. اميدوارم که زندگی را به خوبی بگذرانيد. و من الله توفيق مورخ 16 اسفندماه 1363. خط نوشتم من در اين گوشه کنار، من برفتم خط بماند يادگار محمد صادق ناصريان فرد. والسلام.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده